ندای دل

چرا و چگونه به |ندای دل |خود اعتماد کنیم؟

حس ششم، الهام، شهود یا صدای درون؟ آن را هر چه بنامید فرقی نمی‌کند. زندگی ما پر از انتخاب‌ها و تصمیم‌هایی است که به شهود ما وابسته‌اند.

چرا و چگونه به |ندای دل |خود اعتماد کنیم؟

همه ما با شهود یا فراست (درک بی‌واسطه) آشنایی داریم؛ خصوصا در فرهنگ و ادبیات فارسی از کشف و شهود و گوش‌سپردن به «صدای دل» بسیار سخن گفته شده است. با این همه تصور غالب در دنیای امروز این است که عقل دقیق‌تر از شهود است و گوش‌سپردن به «صدای درون» نمی‌تواند و نباید جای استدلال عقلی و منطقی را بگیرد. اما مطالعات علمی چیز دیگری می‌گویند. تجربه‌های افراد بسیاری نیز نشان داده که شهود می‌تواند شما را در مسیر درست هدایت کند.

اما چگونه باید به این بینش و دریافت بی‌واسطه گوش داد و به آن توجه کرد. در این درس از منظری علمی به این موضوع پرداخته‌ایم..

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که عقل شما بر چیزی به عنوان امری معتبر صحه بگذارد اما شما در عمق وجود خود عمیقا معتقد باشید که چنین نیست؟ در چنین مواقعی ممکن است هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای هم برای عدم اعتماد به استدلال عقل خود پیدا نکنید. در واقع گاه هیچ دلیل منطقی برای این احساس شما وجود ندارد اما شهود و صدای دل شما می‌گوید که حق با شماست.

شهود یا ردّ زمان در حافظه سلول‌ها حک می‌شود

در طی زمان و در طول زندگی هر فرد ذهن، تجربیات بی‌نهایتی را ثبت و ضبط می‌کند. دورترین خاطراتی که داریم به زمانی که چهارساله بودیم برمی‌گردد. از آن زمان و در طول زندگی، با افراد زیادی ملاقات و موقعیت‌های بسیاری را، چه خوب و چه بد، تجربه کرده‌ایم. همه این تجربیات در بخشی از حافظه شما ثبت شده است؛ اگر چه نمی‌توان آنها را به‌وضوح به خاطر آورد و یافتن برخی از وقایع و خاطرات بسیار دشوار است.

به همین ترتیب، گاهی وقتی فردی را برای اولین بار می‌بینید حس ناخوشایندی به شما دست می‌دهد و احساس می‌کنید که این فرد قابل اعتماد نیست؛ در حالی که هیچ دلیل منطقی برای این حس‌تان ندارید یا وقتی که می‌خواهید تصمیمی بگیرید و بر خلاف تمام استدلال‌ها و دلایل مثبت، حس می‌کنید که این تصمیمی اشتباه است.

این‌ها می‌تواند به این دلیل باشند که شما یک بار با فردی با آن ویژگی‌ها اعتماد کرده‌اید و او فرد خوبی از آب درنیامده است یا در گذشته تصمیم مشابهی گرفته‌اید که اشتباه بوده است.

اثر تمام برخوردها و رفتارهای ما در طول زندگی به مثابه وراثت در سلول‌های عصبی حک می‌شوند که به آن engram می‌گویند. (انگرام یا رد عصبی، نورونی است که با شکل‌گیری خاطرات فعال می‌شود و زمانی که این نورون‌ها در زندگی روزانه با محرک‌هایی مانند تصویر، بو یا حس چشایی تحریک می‌شوند، خاطرات بازمی‌گردند. نمایش یا بازنمود حافظه را در مغز رد عصبی نامیده‌اند که مسیر دیرپائی است و در نتیجهٔ تحریک بافت عصبی زنده در همه بخش‌های مختلف مغز پدید می‌آید.)

آثار به‌جامانده در سلول‌های حافظه یا انگرام‌ها به دلیل بار تطبیقی زیادی که دارند برای نوع بشر بسیار ارزشمند هستند و تقریبا تمام داشته‌های حسی ما را شکل می‌دهند؛ داشته‌هایی که با یک بو یا تصویر یا چشیدن یک طعم موجب بازآفرینی و بیدارشدن خاطره‌های مرتبط با آن می‌شوند.

به عنوان انسان، ذهن شما باارزش‌ترین چیزی است که دارید. یادگیری ذهن، بر اساس تجربیات، به شهود شما کمک می‌کند تا قدرت پیدا کنید. به هر حال هر یک از ما در طول زندگی باید تصمیمات بیشماری بگیریم و این تنها استدلال و عقل نیست که به ما در گرفتن تصمیم‌ها و انتخاب‌ها کمک می‌کند. شهود یا فراست نیز در این زمینه بسیار کارا و مفید است.

شهود چگونه کار می‌کند؟

شاید ندانید اما از صبح که بیدار می‌شویم تا شب که می‌خوابیم و در طی روز صدها کار کوچک و بزرگ خود را به کمک شهود انجام می‌دهیم.

شما با کمک شهود خود در کمتر از ثانیه تصمیم می‌گیرید. به عنوان مثال برای این که سوار مترو شوید یا اتوبوس، دیگر از استدلال استفاده نمی‌کنید زیرا بارها این کار را انجام داده‌ و می‌دانید که چه نوع حمل‌ونقلی سریع‌تر است. به این ترتیب شهود، شما را راهنمایی می‌کند.

حال فردی را تصور کنید که در جنگل به دنیا آمده و خارج از تمدن بزرگ شده است. اگر او را به شهر بیاورید، نمی‌داند مترو بهترین گزینه است یا اتوبوس. دلیلش این است که او هرگز قبلاً این کار را نکرده است و ردی (engram) از این تجربه در ذهن او باقی نمانده و ثبت نشده است. بنابراین می‌بینید که شهود چیزی جادویی یا ماورایی نیست که شما با آن متولد شوید. در واقع، شهود و فراست با یادگیری از همه چیزهایی که در اطراف خود زندگی می‌بینید و تجربه می‌کنید، ایجاد می‌شود.

به گفته مارگاریتا آمستوی د سانچز، دانشمند عصب‌شناس، شهود حاصل استفاده از تجربه، غریزه و ابتکار است. استفاده از شهود باعث متصل‌شدن سه حوزه تفکر، تجربه و موقعیت به یکدیگر شده و موجب می‌شوند تا تفکر منطقی - انتقادی، خلاقیت و هوش هیجانی به طور متعادل با یکدیگر ادغام شوند.

غریزه و شهود

غریزه بقا و تولید مثل، دو مورد از غرایز ذاتی است که با آنها متولد می‌شویم. اینها به ما - به عنوان گونه‌ای از انواع - اجازه داده‌اند تا صدها قرن به حیات خود ادامه دهیم. این غرایز به ما اجازه می‌دهند که بدون نیاز به استدلال از آن چه ما را تهدید می‌کند فرار کنیم. غرایز، نتیجه یادگیرهای قبلی است که توسط اجداد ما انجام شده است.

به همین ترتیب برای این که بدانید چگونه از آتش فرار کنید، ابتدا باید خطرناکی شعله‌های آتش را یاد می‌گرفتید. برای این که الان بدانی نباید دستت را در روغن داغ بگذاری، باید در کودکی یاد می‌گرفتی که این کار خطرناکی است و باید از تابه‌های داغ دوری کنی. به عبارت دیگر بسیاری از آن چه امروزه برداشت می‌شود، میوه آن چیزی است که قرن‌ها پیش کاشته شده است.

هنگامی که یاد گرفتید چه چیزی شما را تهدید می‌کند، بدن شما در کسری از ثانیه واکنش نشان می‌دهد و این شهود یا فراست است که عمل می‌کند. پس، شهود شما قابل اعتماد است زیرا حاصل تجربیات، کتاب‌ها، فیلم‌ها و همه آن چیزی است که در طول زندگی یاد گرفته‌اید.

بنابراین هنگام تصمیم‌گیری هرگز نباید شهود خود را دست کم بگیرید، زیرا حاوی اطلاعات بسیار دقیقی است.

نکته مهم

یادمان باشد که اعتماد به شهود و الهام‌ها بدان معنا نیست که هر بار که شهود ما چیزی گفت، درست و بجاست. چیزی که ما در اینجا به عنوان شهود در مورد آن صحبت می کنیم، غرایز اساسی بقاست که به انسان اجازه داده خود را با آن شرایط سازگار کند. بنابراین منظور ما مهارت در پیشگویی یا موفقیت در مسائل با اتکا به شانس و تصادف نیست.

شهود از کجا می‌آید؟

اگر چه به نظر می‌رسد که شهود یا احساسات درونی (gut feeling) اغلب از جایی در درون ما ناشی می‌شوند، اما آنها نه تصادفی هستند و نه واقعاً از دل یا قلب یا شکم منشا می‌گیرند.

ارتباط عصبی میان شکم و مغز غالبا این وضعیت را برای تجارب عاطفی و مشکلات ناشی از آن ایجاد می‌کند که به عنوان ناراحتی گوارشی ثبت شوند. هنگامی که با اضطراب، ترس یا اطمینان حس می‌کنید چیزی اشتباه است، ممکن است دچار پیچش معده، درد یا حالت تهوع شوید. این حالت از جایی نشأت می‌گیرد که اصطلاح "gut feeling" یا "احساس شکمی/درونی" از آن گرفته شده است

کارشناسان چند توضیح بالقوه برای این احساسات ارائه کرده‌اند:

فرآیندهای طبیعی مغز

منابع تحقیقاتی قابل اعتماد، این جرقه‌های شهود را به فرآیندهای خاص مغز، مانند ارزیابی و رمزگشایی عاطفی و سایر نشانه‌های غیر کلامی مرتبط می‌دانند.

بر این اساس همان طور که روزتان را پیش می‌برید، مغزتان داده‌های حسی محیط‌تان را جمع‌آوری و پردازش می‌کند. شما از برخی از این اطلاعات کاملاً آگاه هستید اما از اغلب آنها آگاه نیستید ولی بر رفتار ما تاثیر می‌گذارند و به عنوان شهود، فراست، الهام یا احساسی درونی خوانده می‌شوند.

به عنوان مثال اگر متوجه شدید که دو نفر در جلوی مغازه‌ای داد و فریاد می‌کنند و یکدیگر را هل می‌دهند، احتمالاً راهتان را کج می‌کنید و از آن طرف خیابان می‌روید اما نمی‌گویید چیزی در درون‌تان به شما گفته است که به آن سمت خیابان بروید زیرا بر اساس اطلاعات موجود، تصمیمی مستدل گرفته‌اید. اما حقیقت آن است که مغز شما این فرآیندها را به طور خودکار انجام می‌دهد تا به شما کمک کند برای هر موقعیتی که ممکن است پیش بیاید آماده شوید. (غریزه بقا)

از آنجا که این فرآیندها در «پس‌زمینه» اجرا می‌شوند، ممکن است همیشه آگاه نباشید که چه می‌بینید و آن چه که می‌بینید (یا می‌شنوید، لمس می‌کنید، می‌بوئید یا می‌چشید) به چه معناست.

اگر ناگهان میل شدیدی برای عبور از خیابان داشتید، چه می‌کنید؟ هیچ دلیل روشنی هم پشت این انگیزه وجود ندارد اما نمی‌توانید نادیده‌اش بگیرید. چند ثانیه پس از عبور شما، تابلوی ساختمان جلویی، درست همان جایی که داشتید راه می‌رفتید، سقوط می‌کند. ناباورانه خیره می‌شوید، قلب‌تان می‌تپد. از کجا می‌دانستید که باید راه‌تان را کج کنید؟

این جلوۀ شهود البته هیچ ارتباطی به حس ششم عرفانی یا الهامات غیبی ندارد. به احتمال زیاد هنگام راه‌رفتن، مشاهدات ناخودآگاهی داشته‌اید. شاید گوشه‌ای از تابلو کنده‌ شده و آویزان بود یا تابلو در باد تکان می‌خورد و به ساختمان سیلی می‌زد. شاید عابران دیگری متوجه و از مسیر خارج شدند و شما هم بدون این که متوجه شوید دنبال آنها راه‌تان را کج کردید.

پیش‌بینی بر اساس تجربه

احساسات درونی یا شهود را به عنوان نوعی پیش‌بینی بر اساس تجربیات و رد عصبی (انگرام) نیز می‌توان در نظر گرفت. خیلی از اوقات خاطراتی که حتی به طور کامل به خاطر نمی‌آورید یا اطلاعاتی که آگاهانه از آنها آگاه نیستید می‌توانند شما را راهنمایی کنند.

مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۶ که سعی در اندازه گیری شهود داشت، این ایده را آزمایش کرد:

محققان از دانش‌آموزان خواستند به صفحه‌ای از نقاط متحرک ریز نگاه و تعیین کنند که آیا این نقاط به سمت راست یا چپ صفحه حرکت می‌کنند. همزمان، محققان به شرکت‌کنندگان تصاویری را نشان دادند که برای القای احساسات مثبت یا منفی طراحی شده بودند: توله سگ، نوزاد، تفنگ، مار. این تصاویر به آنها می‌گفت که نقاط روی صفحه به کدام سمت حرکت می‌کنند. شرکت‌کنندگان این تصاویر را فقط با یک چشم دیدند اما نمی‌دانستند که آنها را می‌بینند. آنها نقاط را از طریق یک استریوسکوپ آینه‌ای مشاهده می‌کردند؛ دستگاهی که به محققان اجازه می‌داد آن تصاویر را از آگاهی آگاهانه شرکت‌کنندگان مسدود کنند.

وقتی شرکت‌کنندگان این تصاویر را «دیدند»، تصمیمات آنها سریع‌تر و دقیق‌تر شد. پاسخ‌های رسانایی پوست، که برانگیختگی فیزیولوژیکی را اندازه‌گیری می‌کند، نشان می‌دهد که شرکت‌کنندگان از نظر فیزیکی نیز به تصاویر واکنش نشان می‌دهند - حتی اگر هرگز متوجه نشوند که به چه چیزی نگاه می‌کنند.

این مثال‌ها را در نظر بگیرید که چگونه اطلاعات موجود در مغز شما - حتی اگر از آن آگاه نباشید - می‌تواند احساسات درونی‌تان را برانگیزند. رسانه‌ها خصوصا از این موضوع کمال استفاده یا سوءاستفاده را می‌برند.

مثال‌های آشنای دیگر از حس شهود یا الهام بر اساس احساسات درونی:

گروهی از دوستان‌تان از شما دعوت می‌کنند که در کافه محبوب‌تان گرد هم جمع شوید. حسی درونی به شما می‌گوید که نروید و شما دعوت را رد می‌کنید. روز بعد می‌شنوید که تقریباً همه کسانی که به آن قرار رفتند دچار مسمومیت غذایی شدند. آن موقع است که تازه یادتان می‌آید چندی پیش یکی از دوستان چیزی در مورد غیربهداشتی‌بودن آن کافه و مسمومیتش تعریف کرده بود.

با شخصی در یک برنامه آنلاین آشنا می‌شوید و بعد از چند هفته ارتباط پیامکی قرار می‌شود شخصا همدیگر را ملاقات می‌کنید. همه چیز خوب شروع می‌شود اما ناگهان احساس ناراحتی می‌کنید؛ اگر چه نمی‌توانید دلیلش را بگویید. در نهایت تماس می‌گیرید و می‌گویید که حال‌تان خوب نیست و قرارتان را لغو می‌کنید. در خانه، تلاش می‌کنید تا بفهمید چه اتفاقی افتاده است، به نمایه و پیام‌های اولیه‌تان نگاه می‌کنید. برخی از اطلاعات - مثلا آخرین شغل، جایی که به مدرسه رفته، چگونگی پایان آخرین رابطه‌اش و ... از لحاظ زمانی با یکدیگر در تضادند. شما در آن لحظه متوجه دروغ‌ها نشدید اما آن دروغ‌ها همچنان به عنوان پرچم‌های قرمز عمل می‌کردند تا حواس شما را به خود جلب کنند.

چه زمانی به شهود خود اعتماد کنید

تکاپو و شلوغی زندگی روزمره می‌تواند هماهنگی با شهود یا همان راهنمایی احساسات درونی‌تان را برای شما سخت کند. وقتی برنامه‌ریزی می‌کنید که می‌خواهید برای آن روز چه کاری انجام دهید و خود را در آن مسیر قرار می‌دهید، گوش‌دادن به آن چه شهودتان ممکن است به شما بگوید دشوار است. با این حال نادیده‌گرفتن آن اشتباه بزرگی است زیرا شهود یا اتکا به احساسات درونی‌ می‌تواند به شما کمک کند زندگی بهتری داشته باشید.

آیا من خوشحال و راضی هستم؟

اولین مطالعه روانشناختی در مورد شهود به کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، نسبت داده می‌شود که استدلال می‌کرد شهود یکی از ابعاد شخصیت است. او استدلال کرد افرادی که با شهود یا احساسات درونی خود هماهنگ هستند، بیشتر به افکار خود اجازه می‌دهند بر تجربه آنها تسلط یابد. این بر خلاف رویکرد «از پایین به بالا» به زندگی است که در آن تصمیم‌ها بر اساس داده‌ها گرفته می‌شوند. افرادی که به شهود خود متکی هستند، اجازه می‌دهند افکار و احساسات‌شان، کنترل را در دست بگیرند.

شهود از کجای مغز می‌آید؟

مطالعه‌ای که توسط تیمی از متخصصان در دانشگاه آیووا انجام شد نشان داد که «محور شهود» در قشر جلوی مغز قرار دارد. این ناحیه در اصطلاح فنی vmPFC (قشر پیش پیشانی شکمی) نامیده می‌شود.

حتما دیده‌اید که در فیلم‌های کمیک یا سری فیلم‌های X-Men، پروفسور ایکس چگونه از قدرت‌های روانی خود استفاده می‌کند؟ او انگشتانش را روی شقیقه‌هایش می‌گذارد و چشمانش را می‌بندد. سپس از مرکز پیشانی او، امواج انرژی به همه جهات می‌تابد. محور شهود درست همان‌جاست؛ وسط پیشانی.

این مطالعه همچنین تاکید می‌کند که کلید موفقیت، داشتن شهود بالاست.

بدون اتکا به شهود خود، در مقابل بازاریابی و تبلیغات تجاری و بمباران رسانه‌ها، افرادی ساده‌لوح‌تر و آسیب‌پذیرتر هستید.

یک عبارت مشهور می‌گوید: «هرگز به خاطر اعتماد به شهود خود عذرخواهی نکنید. مغز شما می‌تواند حقه‌بازی کند، قلب شما می‌تواند کور باشد اما دل شما همیشه درست می‌گوید.

مراقبه بهترین راه برای هماهنگ‌شدن با شهود شماست

یادگیری اعتماد به شهود، مانند هر عادت دیگری، نیازمند تمرین، تعهد و فداکاری است اما نترسید زیرا این فرآیند آسان‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنید، زیرا شهود نوعی حدس یا پیشگویی احساسی است که می‌توانید با چند تکنیک ساده آن را تیزتر کنید.

مراقبه چه نقشی در تربیت شهود دارد؟

مراقبه چیزی نیست جز راهی برای تربیت ذهن. مراقبه با برقراری ارتباط شما با محیط اطراف‌تان و بازکردن گسترۀ تجربه‌تان می‌تواند آزادی عاطفی بیشتری برای شما فراهم کند. این تکنیک قدیمی می‌تواند به شما کمک کند آرام شوید و به وضعیت شفافیت ذهنی برسید. هر چه بیشتر برای رسیدن به این وضعیت تمرین کنید، در تصمیم‌گیری بهتر خواهید بود.

مطالعات یک عصب‌روانشناس در دانشگاه ویک‌فارست ثابت کرد که افراد می‌توانند فعالیت مغز خود را از طریق مراقبه افزایش دهند. از نظر فنی این افراد با مراقبه اتصال نورون‌‍‌ها را به یکدیگر در قشر جلوی مغز بهبود بخشیدند. این ناحیه‌ای از مغز است که مسئول کنترل رفتار و تصمیم‌گیری است.

اما این تحقیقات برای آن دسته از ما که می‌خواهیم تصمیم‌گیری‌های خوبی داشته باشیم، چه معنایی دارد؟

نتایج این مطالعات نشان داد که مراقبه شما را مستقیم و بی‌واسطه به حس فوق‌العاده قدرتمند اما گریزانی از دانش درونی پیوند می‌دهد؛ دانشی که به شما کمک می‌کند تا زندگی‌ای با گزینه‌های بهتر داشته باشید. بینشی که می‌تواند حتی برای سلامتی شما مفید باشد.

و اگر کسانی که مراقبه می‌کنند در تلاش‌های خود موفق هستند، شما نیز می‌توانید.»

۳

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
دیدگاه شما
منتخب سردبیر