باورهای غلطی که کلیشههای هالیوودی از شغلهای مختلف ساختهاند
هالیوود هم از بعضی کلیشه هایی که از گذشته درباره ی یک شغل وجود داشته بهره می گیرد، هم کلیشه های جدید مضحک تری برای آن می سازد. یکی از رایج ترین این کلیشه ها این است که کسی که در یک زمینه نابغه باشد، حتماً در هر زمینه ی دیگری هم نابغه است.
هالیوود هم از بعضی کلیشه هایی که از گذشته درباره ی یک شغل وجود داشته بهره می گیرد، هم کلیشه های جدید مضحک تری برای آن می سازد. یکی از رایج ترین این کلیشه ها این است که کسی که در یک زمینه نابغه باشد، حتماً در هر زمینه ی دیگری هم نابغه است. اما واقعیت این است که برای مثال، یک ریاضیدان که انتگرال های دوگانه و سه گانه را ذهنی حساب می کند، ممکن است در کار با اعداد بسیار بد باشد؛ آنقدر بد که حساب کردن پول غذا در رستوران برایش یک مأموریت غیر ممکن تمام عیار باشد.
نجات غریق ها یکسره در حال شیرجه زدن در آب نیستند. آن ها جان مردم را آنطوری که در فیلم ها می بینیم، نجات نمی دهند. و انجام عملیات احیا کار هر روزشان نیست. آن ها به ندرت این کار را انجام می دهند. کار آن ها بیشتر جلوگیری از غرق شدن آدم ها است، که منطقی هم به نظر می رسد. به همین دلیل است که آن ها اغلب اوقات در حال فریاد کشیدن بر سر مردم هستند تا بیشتر احتیاط کرده و طبق قوانین و مقررات عمل کنند. درمان خون دماغ شدگی هم یکی از کارهایی است که غریق نجات ها زیاد انجام می دهند.
۲- باستان شناس ها جنگل ها را زیر پا نمی گذارند و معبدها را غارت نمی کنند
باستان شناس ها جنگل ها را زیر پا نمی گذارند و معبدها را غارت نمی کنند
کار یک باستان شناس واقعی آنقدری که در فیلم ها دیده ایم، رمانتیک و پرماجرا نیست. در حقیقت، بسیار خسته کننده تر است. دست کم به چشم کسی که در این حرفه نیست.
کار باستان شناس ها بیشتر اوقات این است: زمین را ذره ذره می کَنند، به ریشه های درختان که مزاحم کارشان هستند بد و بیراه می گویند، به قطعات کوچکی که پیدا کرده اند آنقدر خیره می شوند که چشم هایشان چپ می شود و گزارش های بلند بالا می خوانند. آن ها همه ی چیزهای قدیمی ای که پیدا کرده اند را در کیسه هایی می گذارند، بعد از آن، کیسه ها را در کیسه های بزرگ تری قرار می دهند و در نهایت همه ی آن چیزهایی که بسته بندی کرده اند را به جعبه هایی منتقل می کنند.
۳- در فیلم ها متخصصان سلامت روان چارچوب های اخلاقی را به راحتی زیر پا می گذارند
در فیلم ها بسیاری از خط قرمزها رد می شوند. متخصصات سلامت روان با بیماران خود رابطه ی صمیمانه ندارند. آن ها با بیماران شان در مکان ها و زمان های نامتعارف ملاقات نمی کنند تا به آن ها کمک کنند از پس موقعیت های دشوار زندگی شان برآیند.
آن ها از آدم ها برای رفع آشفتگی های درونی خود هم استفاده نمی کنند. حل مشکلات با پاکسازی روانی یا اتفاقات دراماتیک رخ نمی دهد. روان درمانی یک فرآیند بسیار طولانی است که هیچ فیلمی آن را نشان نمی دهد.
۴- آشپزخانه ی رستوران ها در واقعیت جای بسیار شلوغ و نامرتبی است
آشپزخانه ی رستوران ها را هم در فیلم ها به ندرت به طور دقیق به تصویر می کشند. در فیلم ها، همه چیز
فیلم ها بسیاری از خط قرمزها رد می شوند. متخصصات سلامت روان با بیماران خود رابطه ی صمیمانه ندارند. آن ها با بیماران شان در مکان ها و زمان های نامتعارف ملاقات نمی کنند تا به آن ها کمک کنند از پس موقعیت های دشوار زندگی شان برآیند.
آن ها از آدم ها برای رفع آشفتگی های درونی خود هم استفاده نمی کنند. حل مشکلات با پاکسازی روانی یا اتفاقات دراماتیک رخ نمی دهد. روان درمانی یک فرآیند بسیار طولانی است که هیچ فیلمی آن را نشان نمی دهد.
۴- آشپزخانه ی رستوران ها در واقعیت جای بسیار شلوغ و نامرتبی است
آشپزخانه ی رستوران ها را هم در فیلم ها به ندرت به طور دقیق به تصویر می کشند. در فیلم ها، همه چیز آنچنان تمیز و مرتب است که انگار همین دیروز آن ها را خریده اند. اما واقعیت آن است که کار در آشپزخانه ی رستوران شغل پر استرسی است و در آنجا آدم ها به ندرت آرام هستند و اغلب از یک طرف آشپزخانه به طرف دیگرش بر سر یکدیگر فریاد می کشند. در آنجا ظاهر هیچ کس جز پیشخدمت ها اهمیت ندارد. همه تمام تمرکز خود را معطوف به آماده کردن غذا می کنند. هیچ چیز شیکی هم جز بشقابی که غذای لذیذ رستوران در آن سرو می شود، وجود ندارد.
۵- همه ی نوازنده های رستوران ها خیال پرداز و افسرده نیستند
شغل دیگر که فیلم های هالیوودی آن را رمانتیزه می کنند. در فیلم ها نوازنده ها و خواننده های رستوران ها و کافه ها را آدم های خیال پردازی نشان می دهند که از شغل خود بیزارند و امیدوارند که یک روز زندگی شان زیر و رو شود. اما در واقعیت، همه ی آن ها آدم هایی افسرده نیستند که منتظر باشند آدم معروفی از در وارد و توجهش به آن ها جلب شود. بسیاری از این نوازنده ها و خواننده ها شغل خود را دوست دارند و با شادی و رضایت در رستوران ها و کافه ها به اجرای موسیقی مشغول اند.
۶- همه ی کتابدارها نِرد و خوره ی کتاب نیستند
در فیلم ها بیشتر اوقات کتابدارها را در حال قدم زدن میان دایره المعارف ها نشان می دهند، کسی که هزاران کتاب خوانده و از همه چیز سردر می آورد. علاوه بر این، کتابداری را یکی از آرام ترین و راحت ترین شغل های دنیا می دانند.
اما واقعیت این است که شغل کتابدارها مملوء از کار اداری است و آن ها همزمان معلم، مشاور امور مهاجرت، مددکار اجتماعی و پشتیبان فنی هم هستند. پرستاری بچه و دیگر کارها را هم باید به این فهرست اضافه کرد. البته بستگی به کتابخانه ای که در آن مشغول کار می شوید دارد، اما بیشتر اوقات، خواندن کتاب، آخرین کاری است که یک کتابدار سر کارش انجام می دهد.
۷- کار کاراگاهان خصوصی بیشتر شبیه یک شغل اداری است
کاراگاهان خصوصی آدم ها را تعقیب نمی کنند و دائماً در حال بازجویی رو در رو از آن ها نیستند. آن ها سعی نمی کنند نشانه های مخفی را پیدا یا دست دروغگوها را رو کنند. آن ها شهر را برای پیدا کردن یک مدرک ضروری زیر پا نمی گذارند. حتماً شغل بسیار ارزشمند و جالبی است، اما به آنچه در فیلم ها می بینیم، حتی نزدیک هم نیست.
کاراگاهان بیشتر اوقات پشت کامپیوترشان می نشینند و مشغول تمیز دادن و بررسی صحت و سقم اطلاعات می شوند، حساب های کاربری سوژه ی مورد نظر را در شبکه های اجتماعی بررسی می کنند تا سرنخ هایی پیدا کنند، در ماشین خود منتظر اقدام سوژه ی خود می شوند، با تلفن صحبت می کنند و مصاحبه های خود را از پای تلفن انجام می دهند. شبیه شغل های اداری است، مگر نه؟
استادان دانشگاه در کلاس درس، حرف های الهام بخشی که زندگی دانشجویان شان را تغییر دهد، نمی زنند. شاید گاهی اینگونه باشد، اما باید درک کنیم که برای آن ها وقت و انرژی ای برای گفتن این حرف های شیرین اما بیهوده باقی نمی ماند.
اغلب آن ها ساعت های طولانی مشغول کارند و بیشتر زمان آن ها صرف تدریس، کار اجرایی، پژوهش های شخصی، سخنرانی، بررسی و ویرایش و غیره می شود. آن ها سخت تلاش می کنند در رشته ی خود اسم و رسمی پیدا کنند. سعی آن ها این است که فعالیت علمی داشته باشند و کاری به مباحث انگیزشی ندارند.
۹- بیشتر طراحان مد برای برندها کار می کنند و مشکلی هم با این مسأله اما بالاخره یک شغل که در فیلم ها تا حدی به درستی به تصویر کشیده شده؛ دست کم در سال های اخیر. آدم ها معمولاً برای ابتکار به خرج دادن وارد صنعت مد نمی شوند. آن ها از کار با دست و ساختن لذت می برند. کار کردن برای خود و رئیس خود بودن، این روزها ساده نیست.
اگر بخواهید خودتان رئیس خودتان باشید، باید ۷ روز هفته را ساعت های طولانی کار کنید و برای آنکه کار پیش رود کارآموزهایی استخدام کنید که دستمزدی نمی خواهند. به همین دلیل است که بیشتر طراحان مد ترجیح می دهند برای برندها و شرکت های بزرگ کار کنند.