حکایات|ملانصرالدین

ملانصرالدین و حکایاتش

ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد

ملانصرالدین و حکایاتش

ملانصرالدین چند مرغ و یک خروس داشت روزی آنها را در جوال کرده به قصد فروش به دوش انداخته رو به شهر نهاد. در راه با خود فکر کرد که هوا گرم است و مرغان بیچاره به زحمت هستند بهتر آن است که آنها را آزاد کرده و با آنها بروم پس مرغها و خروس را رها کرد. بدیهی است که مرغها هر یک به طرفی فرار نمودند.

حکایت خنده دار / ملانصرالدین و خروسش

از جمله خروس هم به طرفی از بیابان می رفت ملانصرالدین چماق به دست گرفته عقب سر خروس افتاد فریاد می زد خروس نصف شب در تاریکی نزدیک شدن صبح را میبینی اما روز روشن جاده شهر را نمیشناسی

منبع: دلگرم
دیدگاه شما
منتخب سردبیر