سلبریتی هایی که تا لبه پرتگاه رفتند اما تسلیم نشدند
مطلبی که میخوانید با موضوع سلبریتیها، بیش از آنکه مانند همیشه روی زندگی پر زرق و برق آنها متمرکز باشد، روی آدمهایی معمولی مانند همه ما متمرکز است که در راه رسیدن به آرزوهایشان هرچه سختتر زمین خوردند، مصممتر بلند شدند. همچنین مطلب حاضر قرار است به آن دسته از مخاطبان برترینها که به تازگی و در راه رسیدن به هدفشان به سختی شکست خوردهاند، یادآوری کند چه نامهای بزرگی همانند انها در همین راه شکست خوردهاند و مهمتر از آن یادآوری کند این نامهای بزرگ پس از چنین شکستی چه کردند.
لیدی گاگا و اولین قراردادش که یکطرفه لغو شد
جریان اصلی موسیقی پاپ در دنیا را دنبال کنید یا نه، حتما لیدی گاگا را میشناسید. لیدی گاگا زمانی که تنها 19 سال سن داشت موفق شد اولین قرارداد ضبط موسیقیِ زندگیش را با شرکت ضبطِ آیلند دِف جم امضا کند، قرادادی که تنها 3 ماه دوام آورد. تنها 3 ماه پس از امضا کردن این قرارداد، مدیر آیلند دف جم به این نتیجه رسید که لیدی گاگا به درد خوانندگی نمیخورد و صرف هر نوع هزینهای برای او اشتباهِ محض است.
نیازی به گفتن نیست که کدام یک از دو طرف بابت این لغو قرارداد ضرر کردند. مدیر سابق این شرکت ضبط بعدها طی مصاحبهای سعی کرد این تصمیمِ از نظر حرفهای و اقتصادی احمقانه را توجیح کند:"شبِ قبل از روزی که آن تصمیم را گرفتم، اصلا نتوانسته بودم بخوابم و آن تصمیمِ اشتباه را تنها پس از گوش دادن به چند دمویِ نیمهکاره از لیدی گاگا گرفتم."
لیدی گاگا از آن روز تا به حال موفق به کسب 13 جایزه گرمی شده است و نامِ او در این سالها چه در سینما و چه در موسیقی تقریبا بیش از هر نام دیگری به گوش میرسد.
به هریسون فورد گفته شد که به درد این صنعت نمیخورد
هریسون فورد وقتی در سال 2013 و در مصاحبهای با کونان اوبراین درباره اولین نقش کوتاهش در سینما صحبت میکرد، این داستان را فاش کرد. هریسون در اولین پروژه سینماییش قرار بود نقشی کوتاه به عنوان یک خدمتکار هتل را با چند دیالوگ کوتاه بازی کند و روز بعد از ضبط این صحنه توسط یکی از تهیه کنندگان اجرایی کلمبیا پیکچرز برای صحبت به اتاقی دعوت شد.
"او من را به دفترش دعوت کرد و از من خواست که بنشینم و پس از آن به من گفت: من راشهای دیروز را دیدم. گوش کن پسرجان! تو هیچوقت در سینما به جایی نخواهی رسید. فقط سینما را فراموش کن به دنبال زندگیت برو."
امروز و سالها پس از آن جلسه کوتاه کسی نام آن تهیه کننده اجرایی را یه یاد ندارد و هریسون فورد در تمام این سالها مانند ستارهای در آسمان سینما درخشیده است، در حقیقت هریسون فورد در صنعتی که حتی به در آن هم نمیخورد، آنقدر به نام بزرگی تبدیل شده است که حتی تعریف از او بیهوده به نظر میرسد. به گفته خود آقای بازیگر، آن تهیه کننده اجرایی 15 سال پس از آن جلسه با فرستادن کارتی برای هریسون فورد، به اشتباهش اعتراف کرده است.
به اپرا گفته شد به درد اجرا در تلویزیون نمیخورد
سالها پیش از آنکه چهره اپرا وینفری به سمبل اجرا در تلویزیون تبدیل شود، او به عنوان خبرنگار اخبار عصر در شبکهای در بالتیمور کار میکرد. شغلی که البته خیلی زود و با تلخی به پایان رسید. اپرا دلایل اخراجش را اینگونه بیان میکند:"به من گفتند من به هیچوجه به درد اجرا در تلویزیون و بخش خبر نمیخورمالبته به من گفته شد که نمیتوانم در زمان اجرا، احساساتم را کنترل کنم."
در حقیقت ورود اپرا به بخشِ روزِ تلویزیون، به خاطر همان اخراج و نوعی پسرفت برای او محسوب میشد اما اپرا در همین بخش بود که فهمید استعدادِ انجام چه کارهایی را دارد. خلاقیت اپرا در این بخش خیلی زود خودش را نشان داد و تنها اندکی بعد او صاحب تاک شوی اختصاصی خودش شد، برنامهای که تا به امروز جوایز و نقدهای مثبت زیادی را نصیب سازندهاش کرده است و او را به یکی از ثروتمندترین و مشهورترین وتاثیرگذارترین سلبریتیهای دنیا تبدیل کرده است.
به والت دیزنی گفته شد به اندازه کافی خلاق نیست
سالها پیش از آنکه والت دیزنیِ معروف، سینما و تلویزیون را دگرگون کند در روزنامهای در کانزاس سیتی مشغول به کار بود. والت هم مانند اپرا از کارش اخراج شد البته با دلایلی متفاوت. در سال 1919 ادیتورِ آن روزنامه والت دیزنی را به دلیل "به اندازه کافی خلاق نبودن و نداشتن هیچ ایده بدردبخوری" از کار اخراج کرد. میتوانستید تصور کنید کسی به والت دیزنی، کسی که بخش بزرگی از خاطرات کودکی همه ما را ساخته، گفته باشد به اندازه کافی خلاق نیست؟
البته مانند هر انسان موفق دیگری، والت هم اجازه نداد آن اخراج تاثیری در روحیهاش بگذارد و او بزرگترین استودیوی انیمیشن سازی دنیا را تاسیس کرد. استودیویی که تابحال جدا از پارکهای معروف دیزنی در سراسر دنیا و انیمیشنهای تاریخساز، 22 جایزه اسکار کسب کرده است.
استیون اسپیلبرگ و ۳ بار شکست در ورود به مدرسه نمایش
حتما برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید نام بزرگی مانند اسپیلبرگ، با وجود تلاش فراوان حتی نتوانست وارد یک مدرسه نمایش شود. استیون که بسیار علاقه داشت در این موسسه در کالیفرنیا آموزش ببیند، بارها برای ورود به آن تلاش کرد و یکبار حتی به مصاحبه حضوری هم رسید و البته به تلخی رد شد.
به نظرتان چنین شکستی باعث شد استیونِ جوان بیخیال آرزوهایش شود؟ حتما پاسخ را میدانید. سالها بعد و پس از مورد توجه قرار گرفتنِ فیلمِ مستقل و کم خرج اسپیلبرگ با نام Amblin’ ، همان موسسه آموزشی در جنوب کالیفرنیا سراغ استیون آمد و به او قراردادی 7 ساله برای کارگردانی محصولات تلویزیونی پیشنهادداد. بقیه داستان تاریخ سینماست و اسپیلبرگی به یکی از بزرگترین نامها در سینما تبدیل شد.
بیش از ۳۰ انتشارات مختلف اولین کتاب استفن کینگ را رد کردند
چه علاقمند به سینما باشید و چه ادبیات یا فقط در چند دهه گذشته اخبار را دنبال کرده باشید، حتما استفن کینگ را میشناسید. فردی که سبک وحشت و تعلیق را در سینما و ادبیات دچار انقلاب کرد. نویسندهای که بیش از 64 کتاب نوشته است و فروش کتابهایش در دنیا به بیش از 350 میلیون نسخه میرسد. نویسندهای که اگر علاقمند به سینما باشید حتما برخی از فیلمهای محبوبتان اقتباسی از کتابهای اوست. جالب است که حتی مسیر حرفهای استفن کینگ هم بدون مانع نبوده است.
استفن کینگ بارها و بارها اولین کتابش را به انتشاراتیهای مختلف فرستاده است و در نهایت بعد از بیش از 30 بار رد شدن و شنیدن نقدهایی چون "تو بلد نیستی بنویسی، تو به درد نویسندگی نمیخوری و ..."، به کلی بیخیال چاپ آن کتاب شد.
جالب است بدانید بعدها همین کتابِ استفن کینگ که درباره و از زاویه دید یک دختر در بحبوحه بلوغ جسمی بود، سرنوشت جالبی پیدا کرد. سالها پس از رد شدن چندباره، امتیاز چاپ کتابِ کینگ با نام کری به انتشاراتی Signet Books سپرده شد و ارزش این قرارداد بیش از 400 هزار دلار برآورد میشود