چگونه دیگران را شیفته خود کنیم؟
برای همۀ ما اهمیت دارد که دیگران در مورد ما چه نظری دارند و دوست داریم دیگران ما را دوست داشته باشند.
نکات کلی برای اینکه دیگران از ما خوششان بیاید نیز واضح است: باید مهربان و ملاحظهکار باشیم و انسانیت داشته باشیم. شکی در صحت این موارد نیست. اما نکات بسیار ریز دیگری نیز در قضاوت دیگران نقش دارند، چیزهای پنهان که میتوانند تاثیر بزرگی بروی نظر دیگران در مورد شما داشته باشند.
اکثر این نکات را به راحتی میتوانید در زندگی روزمرۀ خود پیاده کنید. بنابراین حتی اگر که بعضی از این موارد کمی احمقانه به نظر میآیند، آنها را در زندگی خود بکار بگیرید تا به چشم خود ببینید که چقدر بروی محبوب شما اثر میگذارند.
-
نام افراد را در صحبتهای خود استفاده کنید.
بگذارید شما را با حقیقت روبرو کنیم: همۀ ما انسانها بسیار خودپسند هستیم و دوست داریم که آوای اسم خودمان را بشنویم. بنابراین خوب است که شما اسم افراد را یاد بگیرید و از آن در مکالمۀ خود استفاده بکنید. این تکنیک قبلاً بارها امتحان خودش را پس داده است و نشان داده که میتواند تاثیر بسیار زیادی بروی مخاطب شما بگذارد.
-
یک لبخند با احساس بزنید.
درست است که ما در عصر دیجیتال زندگی میکنیم و تکنولوژی به سرعت جایگزین ارتباطات انسان میشود، اما ما هنوز در ذات خودمان موجوداتی اجتماعی هستیم. به عنوان انسان، ما از روابط اجتماعی برای بازخورد گرفتن در مورد خودمان استفاده میکنیم و بسیاری از تصمیمهای آگاهانه و ناآگاهانۀ ما بر اساس نوع رفتار و واکنش دیگران نسبت به ما گرفته میشود.
بسیاری تحقیقات بوده است که نشان داده چطور حس و حال روحی ما، چه منفی و چه مثبت، بروی افراد دیگر نیز تاثیر میگذارد. بنابراین منطقی است که وقتی یک لبخند صادقانه بروی صورت کسی میدرخشد، خوشحالی او به مخاطبانش نیز سرایت بکند.
اگر که رویکرد مثبت شما به زندگی باعث روشن شدن روز فرد دیگری شود، میتوانید مطمئن باشید که او به این خاطر شما را دوست خواهد داشت.
-
به افراد از ته دل گوش دهید.
احتمالاً این نکته برای شما چندان جدید و بکر نیست که گوش دادن به مردم باعث میشود آنها شما را بیشتر دوست داشته باشند. اما عملی کردن این درک چندان هم کار راحتی نیست. برای شروع خوب است وقتی که با دوستان خود بیرون میروید گوشی خود را کنار بگذارید. اما مساله از این فراتر هم میرود.
شما میتوانید با حرکات بدن خود به فرد مقابل نشان دهید که به حرفهای او گوش میکنید. این یعنی بدن خود را به سمت طرف مقابل بگیرید، حالت بدنی مشابهی بگیرید و تماس چشمی برقرار کنید. البته، شما علاوه بر بدن با کلام خود نیز میتوانید نشان دهید که به حرف طرف مقابل گوش میکنید. نکته بعدی در این زمینه است.
-
تائید زبانی بدهید.
بسیاری از کتابهای روانشناسی این تکنیک را با عنوان “گوش دادن فعالانه” معرفی کردهاند. گوش دادن فعالانه به این معنی است که شما قابلیت گوش دادن خود را با تکرار بخشهایی از آنچه که فرد مقابل میگوید به او نشان دهید. در زیر مثالی برای شما میآوریم:
– مخاطب: هفتۀ پیش به نمایشگاه غذا رفتم و کلی غذاهای محلی مختلف رو امتحان کردم.
– شما: کلی غذاهای جورواجور رو امتحان کردی؟ آره؟
– مخاطب: آره و کلی هم بهم خوش گذشت. غذای مورد علاقهام بادمجان شکم پر بود.
– شما: از بادمجون شکمپر بیشتر از غذاهای سنتی دیگه خوشت اومد؟
– مخاطب: آره ، مزهاش عالی بود.
شاید که در قالب متن این مکالمه کمی عجیب و غیر عادی به نظر بیاید، اما هنگام صحبتکردن چنین حرفهایی میتواند تاثیر بسزایی در دوست داشته شدن شما توسط فرد مقابل داشته باشند.
این تائیدهای کلامی باعث میشوند که فرد مقابل حس کند شما به او توجه میکنید. به علاوۀ اینکه آدمها عاشق این هستند که کلمات خودشان به خودشان پس داده شود، زیرا همانطور که گفتیم ما همه خودپسندیم.
-
با یادآوری مکالمات قبلی توجه خود به مخاطب را نشان دهید.
همانطور که گفتیم مهم است که به دیگران نشان دهید که به حرفهای آنها به دقت گوش میدهید. وقتی که حرفهای کسی برای شما مهم نیست و تنها کاری که میکنید این است که مثل یک جنازه به آنها زل بزنید، نباید هم انتظار داشته باشید که آنها برای شما ارزشی قائل شوند.
یکی از راههای اینکه به افراد نشان دهید به حرفهای آنها گوش میدهید، این است که سعی کنید بحثی را مطرح کنید که قبلاً طرف مقابل به آن اشاره کرده است.
برای مثال فرض کنید همکار شما در مورد پروژۀ مدرسۀ پسر دبستانیاش به شما گفته است و اینکه قصد دارد برای آماده کردن آن به او کمک کند. این یک فرصت عالی است.
شما پس از مدتی میتوانید پی این قضیه را گرفته و بپرسید که کار مدرسۀ پسر وی به کجا رسیده است. یا مثلاً یکی از دوستان شما قصد دارد آخر هفته خانۀ خود را رنگ بزند. بنابراین بد نیست هفتۀ بعد از او بپرسید که رنگ کردن خانهاش چه طور پیش رفته است و آیا از رنگ جدید راضی است یا نه.
به هیچ وجه هم لازم نیست که سوالهای شما حتماً در مورد رویدادهای مهم زندگی افراد باشد. در حقیقت، توجه به اتفاقهای کوچک زندگی افراد میتواند حاکی از علاقه و توجه بسیار بیشتری از سوی شما باشد.
-
از آدمها صادقانه تعریف کنید و آنها را بابت کارهایشان تحسین نمایید.
آدمها دوست دارند که از آنها بابت زحماتشان قدردانی شود. البته باید حواستان باشد که یک تعریف خشک و خالی با یک حس صادقانه از زمین تا آسمان فرق میکند و اکثر افراد هم فرق میان آنها را متوجه میشوند.
آدمها دوست ندارند که به آنها دروغ گفته شود. آنچه آنها میخواهند قدردانی صادقانه دیگران است – اینکه بابت کارشان اعتبار دریافت کنند و تلاشهای آنها دیده شود. بنابراین با بخشندگی از زحمات آنها تشکر کنید و به آنها آفرین بگویید.
این احساس که به شما بگویند کاری را درست انجام دادهاید بسیار خوب است. هر وقت کسی کاری را خوب انجام داد این موضوع را به او بگویید. مطمئن باشید که افراد هیچوقت این لطف و محبت شما را فراموش نمیکنند.
-
انتقادهای خود را ماهرانه مطرح کنید.
همانطور که شما باید با دست باز به تحسین افراد بپردازید، هنگام انتقاد هم باید احتیاط لازم را داشته باشید. آدمها حساس هستند و حتی کوچکترین انتقاد هم میتواند به غرور آنها صدمه بزند. البته درست است که گاهی لازم است رفتار آدمها را تصحیح کنید، اما همیشه باید هدفمند اینکار را انجام دهید و با دقت حرف خود را به مخاطب بزنید.
اگر که کسی اشتباهی بکند، بهتر است که این موضوع را جلوی جمع با او مطرح نکنید. حرف خود را مستقیم نزنید و با ظرافت آن را منتقل کنید. شما همچنین میتوانید از تکنیک “ساندویچ تعریف” نیز برای این منظور استفاده کنید – به این صورت که قبل و بعد از انتقاد خود از مخاطب تعریف میکنید. این کمک میکند که وی راحتتر انتقاد شما را بپذیرد.
هدف اصلی شما باید این باشد که جوری رفتار کنید که بدون اشاره مستقیم به اشتباه فرد مقابل، او متوجه این اشتباه بشود. در صورتی هم که طرف مقابل از شما عذرخواهی کرد و قول داد که دفعۀ بعد سختتر تلاش کند، لازم نیست که موضوع را بیشتر کش دهید و بهتر است همانجا بحث را خاتمه دهید.
به آنها اطمینان دهید که جای نگرانی نیست و مطمئن هستید که آنها میتوانند از پس موضوع برآیند. هر چقدر که کمتر اشتباه فرد مقابل به رخ او کشیده شود، بهتر است.
یک سیاست خوب دیگر برای اینکه یک حرکت اشتباه مخاطب را تصحیح کنید این است که بحث را با صحبت در مورد اشتباهات گذشته خود شروع کنید و بعد از آن به سراغ اشتباه او بروید.
در نهایت، شما باید همیشه تلاش داشته باشید تا با ملایمت انتقاد خود را مطرح کنید و تنها وقتی آن را پیش بکشید که واقعاً نیاز باشد.
-
از فرمان دادن خودداری کنید – در عوض سوال مطرح کنید.
هیچکس دوست ندارد که به او دستور داده شود. پس وقتی از آدمها کاری میخواهید باید چه کنید؟ حقیقت این است که شما میتوانید از پرسیدن یک سوال هم به اندازه دستور دادن نتیجه بگیرید. اما حتی اگر که نتیجه مشابه باشد، احساس فرد مقابل و رفتار او میتواند با توجه به رویکرد شما تفاوت بسیاری بکند.
بنابراین یک تغییر ساده در رفتار خود ایجاد کنید. به جای اینکه بگویید “من تا امشب گزارشها را نیاز دارم. آنها را هر چه زودتر به من برسان”، میتوانید چنین حرفی را بزنید “آیا میتوانی گزارشها را تا بعد از ظهر امروز به دستم برسانی؟ واقعاً کمک بزرگی خواهد بود”. مطمئن باشید که این تاثیر بزرگی به روی روحیۀ فرد مقابل و علاقۀ او به شما خواهد داشت.
-
یک آدم حقیقی باشید، نه یک ربات!
آدمها دوست دارند که با شخصیتهای جاافتاده و اصیل روبرو شوند. هر چند که اصول تجارت به ما میگویند که باید محکم باشیم و اقتدار خود را حفظ کنیم (شانهها عقب باشد، چانه را بالا بگیریم و محکم دست بدهیم)، زیادهروی در این زمینه هم راحت است و این میتواند برای طرف مقابل مصنوعی به نظر آید.
پس بهتر است که در عوض، شخصیتی با اعتماد به نفس و قابل احترام داشته باشید. بعضی از متخصصان پیشنهاد دادهاند که وقتی فردی را دیدیم به سمتش قدم برداریم و هنگامی که معرفی میشویم کمی به جلو خم شویم، انگار که تعظیم میکنیم. این گونه از حرکات میتواند تاثیر بسیار زیادی بروی نظر دیگران در مورد شما داشته باشند.
-
در داستان گفتن خبره شوید.
آدمها عاشق شنیدن داستانهای مهیج و جذاب هستند و البته روایت کردن یک داستان عالی نیاز به توانایی بالای داستانپردازی دارد. این هنر نیاز به شناخت درستی از زبان و همچنین سرعت روایت دارد.
اما اگر شما بتوانید بر این سنت قدیمی تسلط پیدا کنید، نتیجه این خواهد شد که افراد به دور شما گرد آیند و دوست داشته باشند وقت خود را با شما بگذرانند.
دست دادن با دیگران باعث نزدیکی بیشتر میشود.
-
از تماس فیزیکی استفاده کنید.
عملی کردن این مورد کمی سخت است، زیرا برقرار کردن یک تماس فیزیکی باید به گونۀ خاصی انجام گیرد و با رعایت مرزها باشد. اما اگر که به صورتی ظریف با شخصی تماس داشته باشید، او احساس نزدیکی بیشتری به شما خواهد کرد.
یک مثال خوب از این مورد وقتی است که هنگام دست دادن با یک شخص، با دست دیگر خود ساعد او را لمس میکنید. این یک روش خوب برای پایان دادن به مکالمه است و باعث میشود طرف مقابل با شما احساس راحتی بسیار بیشتری کند.
البته هر کسی با اینکار راحت نیست و اگر شما هم دوست ندارید اینکار را انجام دهید، هیچ اجباری وجود ندارد.
-
از مخاطب خود مشورت بخواهید.
مشورت خواستن از افراد، به طرز غیر قابل باوری، بروی آنها تاثیر میگذارد و باعث میشود شما را بیشتر دوست داشته باشند. مشورت خواستن از دیگران به آنها نشان میدهد که شما برای نظرشان ارزش قائل هستید و به آنها احترام میگذارید.
همه دوست دارند که احساس کنند دیگران به آنها نیاز داشته و اهمیت دارند. وقتی کاری میکنید که کسی راجع به خودش احساس بهتری کند، در نهایت قطعاً او شما را بیشتر دوست خواهد داشت.
-
از کلیشهها اجتناب کنید.
بگذاریم با این حقیقت روبرو شویم: اکثر ما آدمهای حوصلهسربر را دوست نداریم. آنها اصلاً برای ما جذاب نیستند. ولی در عوض آنهایی که متفاوت و خاص هستند، حتی آنهایی را که عجیب و غریب هستند را دوست داریم. یک مثال خوب از چنین موقعیتهایی که بهتر است در آنها از کلیشه دوری کنیم در مصاحبههای کاری است.
در چنین ملاقاتهایی، به جای آنکه بگویید “از ملاقات با شما خوشوقت شدم”، بهتر است که کمی تنوع ایجاد کنید تا بیشتر در خاطر فرد مقابل بمانید، حتی اگر تا حد بسیار کمی.
یک جمله اینچنینی را امتحان کنید “من واقعاً از صحبت با شما لذت بردم” یا “شناخت بیشتر شرکت شما واقعآً لذتبخش بود.” لازم نیست که همهچیز را به کل عوض کنید – فقط خودتان باشید.
-
از مخاطب سوال بپرسید.
سوال پرسیدن از آدمهای دیگر یک راه مطمئن است تا آنها را وارد لیست دوستان خود کنید. از آنها در مورد زندگی، علایق و آرزوهایشان بپرسید. آدمها عاشق این هستند که در مورد خودشان صحبت کنند.
اگر که شما از افراد سوال بپرسید و آنها را ترغیب کنید در مورد خودشان به شما بگویند، آنها بعد از پایان مکالمه احساس میکنند که شما بهترین هستید. حتی اگر که در این مکالمه دلیلی به طرف مقابل ندادهاید که از شما خوشش بیاید، او به طور ناخوداگاه در مورد شما احساس بهتری خواهد داشت چرا که در مورد او صحبت کردهاید.