گنهکاران |شفاعت

چرا خداوند گنهکاران را نمی بخشد تا نیازی به شفاعت دیگران نباشد؟

انسان چون بداند که اولیاى خدا، مانند انبیا، امامان ، علما، شهدا، صالحان و قرآن کریم ، در قـیـامت صاحب شفاعت هستند، مى کوشد که خود را به آنان نزدیک کرده ، از پرتو رهنمودهاى آنان بهره گیرد که این خود از آثار شفاعت خواهد بود.

چرا خداوند گنهکاران را نمی بخشد تا نیازی به شفاعت دیگران نباشد؟

کتاب «معاد استدلالی» اثری از مرکز تحقیقات اسلامی است و در 15 بخش به موضوع معاد پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقه مندان می گردد.

* شفاعت

- حقیقت شفاعت

مسأله شفاعت در قیامت را قرآن در بیش از بیست آیه مطرح کرده و احادیث فراوانى توسط شیعه و سـنـى نـقـل شـده کـه مـرحـوم عـلاّمـه مـجـلسـى (حـدود 25 صـفـحـه ) هـشـتـاد و شش ‍ روایت را در بـحـارالانـوار ذکـر کـرده اسـت . ایـن مـسـأله مـورد اتـفاق علماى اسلام از شیعه و اهل تسنن است و از اصول قطعى اسلام مى باشد.

حـقـیـقـت شـفـاعـت اولیـاى الهى براى گنهکاران ، این است که مقربان درگاه خداوند از آن جهت که موقعیتى در پیشگاه با عظمت او دارند، مى توانند بر طبق شرایطى براى گنهکاران وساطت کنند و از خداوند متعال بخواهند تا از گناه آنان چشم پوشى کند.

شفاعت ، در واقع از آن خداست ، ولى اگر عده اى تحت شرایطى ـ که مهمترین آنها اذن خداوند است ـ در مـورد افـرادى کـه از نـظـر اعـتـقـاد مـورد رضـایـت خـداونـد بـاشـند، شفاعت کنند، شفاعت آنها پذیرفته مى شود.

قرآن از یکسو مى فرماید:

((قُلْ للّهِِ الشَّفاعَةُ جَمیعاً/ بگو تمامى شفاعت از آن خداست .

از سـوى دیـگـر بـطـور آشـکـار، شـفـاعـت غـیـر خـدا را در مـحـکـمـه الهـى بـه عـنـوان یـک اصل قطعى مى پذیرد، به شرط اینکه به اذن خدا باشد به نمونه هایى از آیات توجه کنید:

((مَنْ ذَاالَّذى یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ/ کیست که بدون اذن خداوند نزد او شفاعت کند؟

((یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَ لَهُ قَوْلاً/ در روز قـیـامـت ، شفاعت مفید واقع نمى شود مگر شفاعت کسى که خداى رحمان به او اذن دهد و به گفتار او راضى گردد.

(وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ اِلاّ لِمَنْ اَذِنَ لَهُ/ شفاعت کسى نزد او سود نمى بخشد مگر شفاعت آن کس که خدا به او اذن دهد.

بـنـابـرایـن شـفـاعـت ، حـق مـطـلق خداوند است ، ولى از آن جهت که رحمت الهى از طریق یک سلسله اسباب به بندگان مى رسد، خداوند متعال ، اولیاى خود را سبب مؤ ثر در این امر قرار داده است . عـلاوه بـر ایـن ، خـدا بـا دادن مـقـام شـفـاعـت بـراى اولیـاى خـود، خـواسـتـه اسـت از آنـان تجلیل شایسته اى بنماید و ارزش وجودى آنان را براى دیگر بندگان معرفى کند و شاید به همین جهت است که قرآن از مقام شفاعت پیامبر (ص ) به مقام محمود تعبیر مى کند و مى فرماید:

((وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَّکَ عَسى اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً/ بـراى گـزاردن نـمـاز نـافله در بخشى از شب برخیز تا خدا تو را براى مقام بس پسندیده اى برانگیزد.

مـرحـوم طـبرسى در مجمع البیان مى فرماید: مفسران اسلامى اتفاق نظر دارند که مقصود از مقام محمود همان شفاعت است ... .

شـفـیـع کـه مـى خـواهد آمرزش الهى را، براى بندگانى که شایستگى شفاعت دارند، جلب کند و آنـان را از پـیـامـد کـارهـایـشـان نـجـات دهـد، بـه چـیـزى متوسل مى گردد که در کسى که نزد او شفاعت مى کند، مؤ ثر افتد.

از ایـن رو ، شـفـیـع چـنـیـن مـى گـوید: بار خدایا! من از تو تقاضا نمى کنم که از مقام خدایى و آقـایـى خـود نـسـبـت بـه بـنـده ات صـرف نـظـر کـرده یـا حـکـم و قـانـون مـجـازات خـود را بـاطـل کـنـى ، بـلکه مى خواهم از این بنده درگذرى ، زیرا بزرگ و مهربان و کریمى ، نه از مـجـازات او سـودى مـى بـرى و نـه گـذشـت از گـنـاه او بـه تو زیانى مى رساند یا اینکه مى گوید: بنده اى است کوچک ، نادان ، بیچاره و پریشان ، گذشت و چشم پوشى تو را مى طلبد؛ و یـا مـى گـویـد: خـدایـا! اگر من نزد تو مقام و منزلتى دارم از تو تقاضا مى کنم که از بنده گنهکارت درگذرى ، و این خواسته مرا رد نکنى .

از ایـن بـیـانـات ، روشـن مـى شـود کـه کـار شـفـیـع ایـن اسـت کـه یـک رشـتـه عـوامـل مـؤ ثـر در رفع مجازات را بر عوامل ایجاب کننده آن (مخالفت با فرمان الهى ) حکومت مى دهد.

* شبهات شفاعت و پاسخ آنها

1 ـ چرا خود خداوند گناهکاران را مورد بخشش قرار نمى دهد تا نیازى به شفاعت دیگران نباشد؟

پاسخ :

الف ـ شـایـد دلیـل آن ایـجـاد تـواضـع در مـردم ، در بـرابـر بـنـدگان صالح باشد تا روح تکبرشان از بین برود، همان گونه که به شیطان فرمان رسید در برابر آدم سجده کند، ولى او تـکـبـر کـرد. قـرآن دربـاره گـروهـى مـى فـرمـایـد: و چـون بـه آنـان گفته شود بیایید تا رسـول خـدا(ص ) براى شما آمرزش طلبد، سرهاى خود را بپیچند و بنگرى که تکبر کنان روى بگردانند.

ب ـ مقام شفاعت به سبب بندگى ، پاداشى است که به اولیاى خدا ارزانى مى شود.

ج ـ انسان چون بداند که اولیاى خدا، مانند انبیا، امامان ، علما، شهدا، صالحان و قرآن کریم ، در قـیـامت صاحب شفاعت هستند، مى کوشد که خود را به آنان نزدیک کرده ، از پرتو رهنمودهاى آنان بهره گیرد که این خود از آثار شفاعت خواهد بود.

2 ـ آیا برخوردارى از مقام شفاعت مزد گرفتن بدون کار نیست ؟

پـاسـخ : بـایـد گـفـت پذیرش شفاعت ، نشانگر کرامت و احساس شفاعت پذیر است ، و نیز نشان مـرتـبـه بـلند شفیع است ، و براى شفاعت شونده لطف و احسان است . لازم نیست که همه چیز جنبه مزد داشته باشد. آرى مقامى که در اثر شفاعت پدید آمده در گرو سعى و تلاش عملى شفاعت شده نـبـوده اسـت ؛ ولى هـر آنچه که خداوند به بنده مى دهد لازم نیست در اثر سعى باشد، بلکه از روى فضل و احسان خداست . چه این که خداوند مى فرماید:

((کـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا کـَسـَبـَتْ رَهـیـنَةٌَ اِلاّ اَصْحابَ الَْیمینَِ فى جَنّاتٍ یَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمینَ ... )

(آرى ) هـر کـس در گـرو اعـمـال خـویـش اسـت ، مـگر ((اصحاب یمین )) (که نامه اعمالشان را به نـشـانـه ایـمـان و تـقـوایـشـان بـه دسـت راسـتـشـان مـى دهـنـد)! آنـهـا در بـاغهاى بهشتند، و سؤ ال مى کنند از مجرمان ... .

پس همه در گرو اعمال خویشند جز یاران دست راست ، که در بهشتهایى قرار داشته و راجع به گناهکاران و سرنوشت شومشان پرس و جو مى کنند؛ و این که شفاعت شافعان آنان را سود نداده است، در حالى که اصحاب یمین را سود داده است .

3 ـ آیا وعده شفاعت ، گناهکاران را نسبت به گناه کردن گستاخ نمى کند؟

پـاسـخ : در صورتى وعده شفاعت موجب گستاخى افراد مى شود که داراى دو شرط باشد: یکى ایـنـکـه گـنـاهکار به اسم معیّن گردد و به او وعده شفاعت بطور قطعى داده شود یا گناهى که شـفـاعت ، کیفر آن را برطرف مى کند مشخص شود، دوّم ، شفاعت بتواند در رفع جزاى کار بد با تـمـام انـواعـش ، مـؤثـر واقـع شـود و جـزاى کـار بـد را از اصـل بـرکـنـد. امـّا اگـر هـر دو شـرط نـامـعـلوم بـاشـد و مـشـخـص نـشـود کـه شـفـاعـت شـامـل چـه کـسى و در مورد چه گناهى است یا معلوم نگردد که شفاعت چه نوع کیفرى را برطرف مـى کـنـد و در چـه حـالى شامل انسان مى شود، با چنین ابهامى ، شفاعت تنها امیدوارى مى آورد که انـسان با مشاهده گناهانش از رحمت خدا ماءیوس نگردد و هرگز انسان را در گناه کردن ، گستاخ نمى کند.

اضـافـه بـر آن ، بـاز بـودن راه تـوبه و شفاعت و مانند آن ، اگر درست فهمیده شود نه تنها مـایـه گـسـتـاخـى نمى گردد ، بلکه موجب پشیمانى و بازگشت خواهد بود، زیرا روزنه امید را فـرا روى گـنـهـکـاران مـى نـهـد؛ و این راهها براى انسانهاى متنبه شده و عذرخواه باز است ، نه براى انسانهاى گستاخ و معاند.

بـلکـه مـى توان گفت بسته بودن راه شفاعت و توبه ، گنهکاران را گستاخ ‌مى کند، زیراآنان روزنه امیدى براى بازگشت نمى بینند؛ و مى گویند آب که از سرگذشت چه یک نى ، چه صد نى !

4 ـ آیـا لطـف خـدا و اولیـاى او مـحـدود اسـت کـه گـروهـى مشمول شفاعت نشوند؟

پاسخ : بهره گیرى از الطاف خدا، تنها به لطف پروردگار مربوط نیست ،بلکه بستگى به اسـتـعـداد و آمـادگـى مـا نیز دارد. به عنوان مثال ، نور خورشید کمبودى ندارد ولى خاک به علت تیرگى نمى تواند مانند آیینه آن را منعکس نماید. این ناتوانى خاک ، مربوط به نور نیست .

قرآن کریم درباره لجاجت کفار، و سرسختى آنان در برابر پیامبر (ص) مى فرماید:

((اِنَّ الَّذینَ کَفَروُا سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ/ کـسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمى کند که آنان را (از عذاب الهى ) بترسانى یا نترسانى ، ایمان نخواهند آورد.

خداوند به رسول خود مى فرماید:

((اِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى/ تو از هدایت مرده دلان ناتوانى .

بـه خـاطـر ایـنـکـه آنـان ظرفیت و استعداد خود را از دست داده اند نه اینکه در تبلیغ تو نقصى وجود دارد و در جاى دیگر مى فرماید:

((لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیّاً/ تا بترساند کسى را که زنده است (زنده دل است) .

* علل محرومیت از شفاعت

بـررسـی هـا نـشـان مـى دهـد کـه چـیـزهـایى در محرومیت انسان از شفاعت نقش دارند؛ برخى از آنها عبارتند از:

1 ـ خـاضـع نـبـودن در بـرابـر خـدا، تـرک انـفـاق در راه خـدا، فـرو رفـتـن در بـاطـل و تـکـذیـب قـیـامـت . هـمـه ایـن مـوارد در قـرآن کـریـم و در گـفـتـگـوى اهل بهشت با اهل جهنم چنین آمده است :

((کـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا کـَسـَبـَتْ رَهـیـنـَةٌَ اِلاّ اَصـْحابَ الَْیمینَِ فى جَنّاتٍ یَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمینََ ما سـَلَکـَکـُمْ فـى سـَقـَرََ قـالُوا لَمْ نـَکُ مـِنَ الْمـُصـَلّیـنََ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینََ وَ کُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخـائِضـیـنََ وَ کـُنـّا نـُکـَذِّبُ بـِیـَوْمِ الدّیـنَِ حـَتـّى اَتـیـنـَا الْیـَقـیـنَُ فـَمـا تـَنـْفـَعـُهـُمْ شـَفـاعـَةُ الشّافِعینَ))

(آرى ) هر کس در گرو اعمال خویش است ، مگر ((اصحاب یمین)) (که نامه اعمالشان را به نـشـانـه ایـمان و تقوایشان به دست راستشان مى دهند)! آنها در باغهاى بهشتند، و از مجرمان مى پـرسـنـد: چـه چـیـز شـما را به دوزخ وارد ساخت؟! مى گویند: ((ما از نماز گزاران نبودیم ، و اطـعام مستمند نمى کردیم ، و پیوسته با اهل باطل ، همنشین و همصدا بودیم ، و همواره روز جزا را انـکـار مـى کـردیـم تـا زمـانـى کـه مـرگ مـا فـرا رسـیـد! از این رو، شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد.

2 ـ شرک به خدا

قرآن کریم مى فرماید:

((اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشآءُ .../ خـداونـد (هـرگـز) شـرک را نـمـى بخشد! و پایین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد.

و ایـن حـقیقت از نظر قرآن حتمى است که شفاعت شامل مشرکان و کافران نمى شود، و ایمان شرط لازم براى شامل شدن شفاعت است ؛ امّا تمام شرایط در بر گیرندگى شفاعت بجز مقدارى که در روایات آمده است به صورت قطعى مشخص نشده است .

رسول خدا (ص) فرمود:

((شَفاعَتى نائِلَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ مَنْ ماتَ وَ لا یُشْرِکْ بِاللهِ شَیْئاً/ شفاعت من به خواست خدا به کسانى مى رسد که مشرک از دنیا نروند.

3 ـ سبک شمردن نماز

حضرت امام جعفر صادق (ع ) خطاب به یکى از فرزندانش فرمود:

((پسرم کسى که نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت ما نیست .))

4 ـ تکذیب شفاعت پیامبران

حضرت على (ع) فرمود:

((کسى که شفاعت پیامبران را تکذیب کند از شفاعت محروم ماند.))

5 ـ اذیّت کننده خاندان پیامبر(ص)

رسول گرامى اسلام (ص) فرمود:

((سـوگـنـد بـه خـدا کـسـى کـه فـرزنـدان (اهـل بـیـت) مـرا اذیـت کـرده بـاشـد، شـفـاعـت نـمـى شود.))

6 ـ سلطان ستمگر و خیانت کننده در دین

رسول خدا(ص) فرمود:

((دو کـس به شفاعتم نمى رسند، سلطان ستمگر و غاصب ، و خیانتگر در دین ، که به سبب بدعت از دین خارج شده است.))

 

 

 

منبع: خبرگزاری حوزه
دیدگاه شما
منتخب سردبیر