صفات روز قیامت
«احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایی که از حضرت صادق (علیه السلام) مینمود، آمده است: «آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشی میگردد و یا اینکه باقی میماند؟ حضرت پاسخ داد: آری، روح باقی خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیا باطل خواهند گشت؛ نه حسی خواهد ماند و نه محسوسی. سپس همه اشیا به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود
کتاب" حیات پس از مرگ" به قلم علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) به ارائه داستانهای حیات انسانها پس از مرگ پرداخته که در شمارههای مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
فصل چهارم: صفات روز قیامت
خدای تعالی فرموده است: یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۱۱۶).
و: یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ مالَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ (۱۱۷).
و: … مالَکُمْ مِّنْ مَلْجأٍ یَّوْمئِذٍ وَمالَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ (۱۱۸).
و: یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلیً عَنْ مَوْلیً شَیْئاً (۱۱۹).
و:.. ولا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً (۱۲۰).
و: وَاْلاَمْرُ یَوْمَئِذٍ للَّهِِ (۱۲۱) و آیات دیگر.
این آیات، روز قیامت را به صفاتی توصیف نمودهاند که در ظاهر امر مختص به قیامت نیستند، چه «مُلک» و «امر» و «قدرت» همواره از آن خداست و موجودات نیز دائماً در مقابل خداوند آشکار و غیر پنهانند و هیچگاه در برابر او نه پناهگاهی است و نه ملجأای.
لکن خداوند فرموده:.. ولَوْ یَرَی الَّذین ظَلَمُوا اِذْیَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِِ جَمیعاً وَاَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ * اِذْ تَبَّرَأَ الَّذین اُتّبِعُوا مِنَ الَّذین اتَّبَعُوا وَرَاَوُا الْعَذابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسْبابُ (۱۲۲).
و در آن خبر داده است که اسباب و روابط در آن هنگام همگی قطع میگردند و تمام ارتباطات و تأثیراتی که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات و نیز در عالمی که به دنبال آن میآید، دارند، به زودی همگی از بین خواهند رفت و نتیجتاً نه شیئی در شیء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیئی از شیء دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئی نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانی خواهد رسید. اگر شرایط همان شرایطِ اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزی بود، هیچ حکمی از احکام موجودات، از وضع کنونیاش تخلّف نمینمود و زایل نمیگشت مگر با بطلانِ ذواتِ موجودات و انقلاب ماهیات و چون کلمات خداوند تغییر ناپذیر است، این امر نیز محال میگردد. بنابراین، آنچه که زایل میگردد و برداشته میشود همانا وجودهای سرابی این موجودات است، وجودهایی که به خداوند سبحان قائم و ثابتند و الاّ فی نفسه باطل و هیچاند. نتیجتاً تنها نسبت آنها با خداوند باقی میماند و دیگر نسبتها همگی باطل میگردند و از آنجایی که در نفس خویش باطل بودهاند، بنابراین، تنها بطلانشان منکشف (آشکار) میگردد، نه اینکه (وجود داشته باشند و) باطل گردند، تنها حقیقتِ امر، ظاهر میگردد یعنی این حقیقت که نه وجودی برای غیر اوست و نه تأثیری، نه کسی جز او مالک است و نه کسی جز او صاحب ملک است و این همان گفته اوست که:
مالِکِ یَوْم الدّین (۱۲۳).
و: یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَاْلاَمْرُ یَوْمئِذٍ للَّهِِ (۱۲۴).
و: … لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۱۲۵).
برآنچه گفتیم یعنی انکشاف بطلان موجودات سرابی و اسباب ظاهری نه خود بطلان آنها، این سخن خداوند دلالت میکند:.. ولَو تَری اِذِالظَّالِمُونَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُم ْ(۱۲۶) تا آنجا که: لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (۱۲۷)؛ زیرا با وجودی که در هنگام مرگ شخص، هنوز اسباب و روابط در دنیا باقی است، این آیه آنها را باطل شمرده است. بنابراین تنها بطلان آنها منکشف میگردد (چه از ابتدا باطل بوده اند)
در نهج البلاغه، در خطبه ای حضرت میفرماید: «و بعد از فنای دنیا خداوند تنها میگردد و هیچ شیئی همراه او نیست و همانطور که قبل ازخلق عالم تنها بوده، همانگونه هم بعد از فنای آن تنهاست؛ نه زمانی وجود دارد نه مکانی، اجلها و زمانها معدوم میگردند و سالها و لحظهها ناپدید میگردند و هیچ شیئی جز خداوند واحد قهّار که برگشت همه امور به سوی اوست، باقی نمیماند».
در «احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایی که از حضرت صادق (علیه السلام) مینمود، آمده است: «آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشی میگردد و یا اینکه باقی میماند؟ حضرت پاسخ داد: آری، روح باقی خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیا باطل خواهند گشت؛ نه حسی خواهد ماند و نه محسوسی. سپس همه اشیا به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود. این عمل بعد از چهارصد سال که در آن هیچ خلقی وجود ندارد، به وقوع میپیوندد و این چهارصد سال، فاصله بین همان دو نفخه است».
در تفسیر قمی از حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی نقل گشته است: «سپس خداوند عزّوجل میگوید: امروز ملک از آن کیست؟ و به خود پاسخ میدهد: از آنِ خدای یکتای قهّار».
در توحید از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثی آمده است: «خداوند میگوید امروز ملک از آن کیست؟ به دنبال آن ارواح انبیا و فرستادگان و حججش به سخن آمده و گویند: از آنِ خدایِ واحد قهّار».
در تفسیر قمّی از امام سجّاد (علیه السلام) در حدیثی آمده است: «در آن هنگام خداوند قهّار با صدای بلند و رسایی که همه قسمتهای آسمان و زمین بشنوند، ندا درمیدهد که امروز ملک از آن کیست؟ و چون هیچکسی پاسخ نگوید، خود به عنوان پاسخگوی خویش ندا دهد: از آنِ خدایِ واحد قهّار».
در بیانات ائمه علیهم السلام که همگی یک زبانند، دقّت کنید که چگونه بین فنای آسمانها و زمین و وجودشان، بین زوال سالها و لحظهها و ثبوتشان، بین فقدان پاسخگوی ندای خداوندی و وجود آن، چگونه بین همه اینها جمع نمودهاند. سپس به پاسخ خداوند به خویشتن دقت کنید: للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، به هریک از اسماً «واحد» و «قهّار» توجه کنید و جوانب امر را درنظر بگیرید تا صحّت آنچه را که کمی قبل استنباط نموده بودیم، دریابید.
بطلان اسباب در روز قیامت
حال هنگامی که وجود مستقل از اشیا زایل گشت، همه ثبوتات به یک سری تحققات سرابی و وهمی باز خواهد گشت و همه سبب و مسببات باطل خواهد شد که همان سخن الهی است:
... مالَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ (۱۲۸).
و: ما لَکُمْ مِّنْ مَلْجَاءٍ یَوْمَئِذٍ وَما لَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ (۱۲۹).
و: ما اَغْنی عَنّی مالَیهْ * هَلَکَ عَنّی سُلْطانِیَه ْ(۱۳۰).
و: یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلیً عَنْ مَّوْلیً شَیْئاً (۱۳۱).
و: … لا بَیْعٌ فیهِ وَلا خِلالٌ (۱۳۲).
و:.. ولا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ (۱۳۳).
و: ثُمَّ قیل لَهُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَّمْ نَکُنْ ندْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُ اللَّهُ الْکافِرینَ (۱۳۴).
این گفته آنان بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا … که مرادشان این است که ما قبل از قیامت، غیر خدا را نمیخواندیم و شریکی را نمیپرستیدیم، نشانه فریب خوردگی آنان به سراب و بازیِ دنیاست که در حقیقت باطل و پوچ بوده است. خدا در اینجا فرموده است که بدینگونه کافرین را گمراه میسازد و نزدیک به همین معناست این سخن خداوند که:
... ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذین اَشْرَکُوا مَکانَکُمْ اَنْتُمْ وَشُرَکائُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَقالَ شُرَکائُهُمْ مَّا کُنْتُمْ اِیَّانا تَعْبُدُونَ (۱۳۵).
و: … تَبَرَّأنا اِلَیْکَ ما کانُوا اِیَّانا یَعْبُدُونَ (۱۳۶) و همه اینها به این کلام الهی برمیگردند که: ما تَعْبُدُونَ مِن دوُنِهِ اِلاَّ اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَآباُؤکُمْ مَّا اَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ (۱۳۷).
و: وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلأِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (۱۳۸).
برطرف شدن حجابها و آشکار گشتن پنهانها در روز قیامت
هنگامی که سببها یعنی همان مراتب مترتّبهای که دارای وجود معیّن و مُقَدری هستند و نیز تأثیرات میان آنها باطل گشتند، در این صورت حکم باطن، ظاهر میگردد و این واضح است که «ظاهر» به واسطه «باطن» ظاهر میگردد، بنابراین، در این هنگام غیب و شهادت متحد میگردند؛ زیرا هر شیئی فی نفسه شهادت است و «غیب» معنایی نسبی است که با فقدان شیئی نسبت به شیء دیگر و ناپدید گشتن یکی از دیگری، متحقّق میگردد. حال میخواهد این عدم درک از جانب حسّ باشد یا سبب دیگر، فرقی نمیکند.
با از بین رفتن اسباب، هرگونه حجابی که اشیا را از یکدیگر پنهان میسازد، از میان خواهد رفت و این همان سخن خداوند است که:
یَوْمَ هُمْ بارِزوُنَ لا یَخْفی عَلَیاللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ.
و: وبَرَزُوا للَّهِِ جَمیعاً …(۱۳۹).
و: … فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ (۱۴۰).
و نیز از همین باب است: یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ (۱۴۱).
و: اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ * وَحُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ * اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ (۱۴۲).
و: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلاَبَنُونٌ * اِلاَّ مَنْ اَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (۱۴۳) شاید بتوان آیات و روایاتی را که در باره «بروز ارض» آمده است بر همین آیات بالا حمل نمود.
«در کافی» از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد آیه: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ … نقل شده است که: «مراد، قلب سلیمی است که خدایش را در حالی ملاقات کند که هیچکس جز او در آن نیست و سپس فرمود: و هر قلبی که در آن شرک و یا شکی باشد، ساقط و بیثمر است و مراد آنان (پیغمبران و اولیا) از زهد در دنیا، همانا این بوده است که قلبهاشان از غیر آخرت فارغ شود و تنها بدان توجه داشته باشد».
البته این گفته خداوند: کَلاَّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمئذٍ لََّمحْجُوبُونَ (۱۴۴) منافاتی با آنچه که بیان کردهایم، ندارد؛ زیرا همانطور که خواهد آمد، این آیه، تکریمی را که تنها از آنِ مؤمنین است، از غیر آنان نفی مینماید. در حقیقت این آیه تصدیقی است برای این قانون خداوندی که میگوید: «جزا در گرو اعمال است و نفس هرچه از خوبیها کسب نماید به نفع او خواهد بود و هرچه از بدیها، به ضرر خویش» و چون این گروه در دنیا در مقابل خداوند بر خویشتن حجابی افکندند ناچار در روز قیامت نیز باید مصداقش آشکار گردد و این همانند آن سخن خداست که: یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ اِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ اِلَی السُّجُودِ وَهُمْ سالِمُونَ (۱۴۵).
«قیامت» محیط است بر دنیا و برزخ
بطلان اسباب و زایل گشتن حجابها و آشکار شدن باطنی که محیط به ظاهر مقوم آن است، همگی میرسانند که «قیامت» محیط بر این نشأه میباشد و نیز محیط بر آنچه که در آن است و یا به دنبال آن خواهد آمد.