مجری برنامه سمت خدا

علت کناره گیری مجری برنامه «سمت خدا» چه بود؟

مجری برنامه سمت خداکه اجرای ماه من ویژه‌برنامه سحرگاهی شبکه سه‌ سیما را نیز در ایام ماه رمضان برعهده داشت، اعلام کرد که مصر است دست کم دو سه ماهی اجرای این برنامه را بر عهده نداشته باشد.

علت کناره گیری مجری برنامه «سمت خدا» چه بود؟

به نقل از هنر امروز، نجم‌الدین شریعتی، مجری برنامه «سمت خدا» که اجرای «ماه من»، ویژه‌برنامه سحرگاهی شبکه سه‌ سیما را نیز در ایام ماه رمضان بر عهده داشت می‌گوید هرچند دوستانش مخالفند ولی او مصر است که دست کم دو، سه ماهی اجرای «سمت خدا» را بر عهده نداشته باشد. او می‌افزاید چندی است افتاده‌ از خویش به دور و شاید این عید به دیدار خودش هم برود.

 

 ساختن برنامه‌های جذاب و مفید مذهبی در سال‌های اخیر تبدیل به یکی از سخت‌ترین کارها در عرصه رسانه‌های عمومی و خصوصی شده است. خطرپذیری اندک سازندگان و همچنین حساسیت‌های موجود در این حوزه مانع از ساخت برنامه‌های درخور و پربیننده شده است. این خلأ نسبتا بزرگ در مناسبت‌هایی مانند ماه محرم و رمضان خودش را بیشتر نشان می‌دهد. مخاطبان در این دو ماه با انبوه برنامه‌هایی مواجه می‌شوند که کمترین تلاشی در پیش‌تولید برایشان نشده و احتمالا حاصل تصمیمات یک‌شبه مدیران تلویزیون هستند. در سال‌های اخیر برنامه‌های کمی بوده‌اند که توانسته‌اند هم حرفی برای گفتن داشته و هم در فرم جذابیت‌هایی را جلوی چشمان بینندگان‌شان گذاشته ‌باشند. «سمت خدا»، «سوره» و «ماه من» نمونه‌هایی از برنامه‌های مذهبی سال‌های اخیر شبکه‌های تلویزیونی هستند؛ برنامه‌هایی که البته همان فرم یک مجری و یک کارشناس را دارند اما به‌واسطه محتواهای جدید و جذاب، توانستند تماشاگران زیادی را در رسانه ملی و فضای مجازی پای خودشان بنشانند.

 
 

 

«ماه من»، ویژه برنامه سحرگاهی شبکه سه‌سیما بود که برای چهارمین سال پیاپی از این شبکه پخش شد و عملکرد قابل‌قبولی در سه‌سال گذشته داشت و یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های ماه رمضان سال گذشته بود و اثرگذاری فراوانی هم به‌واسطه محتوا و تسلط میهمانش روی جامعه مذهبی و حتی غیرمذهبی داشت. این برنامه سال گذشته هم دچار حاشیه‌هایی شد و ناگهان حامد کاشانی از عدم حضورش در این برنامه خبر داد و امسال از ابتدا حضور پیدا نکرد. یکی از نقاط قوت دیگر این برنامه حضور نجم‌الدین شریعتی بود؛ مجری‌ای که حالا برای عموم مردم شناخته‌شده‌تر از قبل شده و سبک اجرای خودش را به‌وجود آورده است. سبکی که اساسش صداقت با مخاطب است و برخلاف برخی همکارانش سعی می‌کند خودش را به رخ مخاطبان نکشد.

بله، بازیکنی که شانس مدال طلا داشت، مصدوم شد. برای ما چنین اتفاقی افتاد. همین باعث شد کارشناسان زیادی را برای حضور در این برنامه کنار هم بچینیم، چون دعوت کردن از کارشناسان دیگر با توجه به زمان کمی که داشتیم کار سختی بود. آقایان غالبا جای دیگری وعده داده بودند و بزرگوارانی که آمدند خیلی منت گذاشتند، پذیرفتند و آمدند. مثل اینکه از من بخواهند از فردا به‌مدت ۳۰ شب در برنامه‌ای حاضر شوم و من نتوانم بپذیرم، چون آمادگی نیاز است و مهم‌تر اینکه ممکن است جای دیگری قول و وعده داده باشم. اتفاق اینچنینی رخ داد و کلا مرا گوشه رینگ برد و امسال خیلی فشار روی من بود.

 
 

بخشی از این گوشه رینگ ماندن به‌دلیل ناشناخته بودن میهمان بود یا بحث انس و آشنایی‌های رفتاری‌شان هم مطرح بود؟

کار رسانه‌ای کردن اگر بناست روان و روغن‌کاری شده باشد همه بحث‌هایش باید درست باشد. برنامه‌هایی موفق هستند که به‌صورت تیمی کار می‌کنند، ما در «سمت خدا» این تجربه موفق را داشتیم و پس از سال‌ها حضور و فعالیت در برنامه این تجربه را کسب کردیم. خط مقدم برنامه ما یک سرش من و یک سرش آقای کاشانی و یک سرش هم تهیه‌کننده بود که ما سه نفر با هم کار می‌کردیم. یکباره یک حلقه در این میان مفقود می‌شود و باید آن را در مدت زمان کم پر کرد و اساتیدی که آمدند با اینکه بسیار به آنها ارادت دارم ولی آقای نظافت را قبل از اولین جلسه‌ای که روبه‌روی هم نشستیم، ندیده بودم و با جغرافیای مباحث ایشان آشنا نبودم و این کار مرا سخت می‌کرد. در برخی شب‌ها تقریبا چهار گفت‌وگو داشتم با آدم‌هایی که اساسا تا آن روز هیچ‌ مراوده‌ای با آنان نداشتم. با همه الان رفیق هستم و همه جزء دوستان خیلی‌خوب من هستند و در برنامه سحر امسال دوستان زیادی پیدا کردم و با اساتید زیادی آشنا شدم. به‌جز شهاب مرادی که در دهه دوم خدمت ایشان بودیم، با بقیه آقایان اولین مواجهه را در برنامه داشتم. نشستن با این افراد در دل سحر که کار دلی است، سخت می‌شود، یعنی نمی‌توان آنجا دست به اجرا بزنید و باید شما را ببرند. من نمی‌توانستم بروم و برای من سخت بود. تا می‌خواستیم به فضای بحث عادت کنیم کارشناسان عوض می‌شدند. تا من با ادبیات آقای نظافت آشنا شوم چندشب طول می‌کشید و ۱۰ شب تمام می‌شد و دوباره آقای مرادی می‌آمد و تا فضا دست من می‌آمد باید خداحافظی می‌کردیم. ضمن اینکه زمان برنامه سحر امسال طولانی‌تر از سال‌های قبل بود و بعد از اذان صبح را به ما اضافه کردند و من راضی نبودم.

این به کار ضربه نمی‌زد؟ احساس می‌شد وقتی اذان می‌گویند دیگر قصه برنامه تمام شده است و اینکه ادامه می‌دهید کار را سخت می‌کند.

دو نکته وجود دارد؛ اول اینکه من تصمیم‌گیرنده نیستم و نظرم را به آقایان منتقل کرده‌ام، یعنی شبکه تصمیمی می‌گیرد و من خدمت آقای میری مدیرگروه معارف و هم آقای فروغی مدیر شبکه سه نظرم را گفتم. فلسفه این بود برخی مناطق غربی کشور را که اذان دیرتری دارند نباید فراموش کنیم. همین باعث شد این را بپذیرم، چون احساس کردم حرف درستی است که چرا باید با اذان تهران برنامه را تمام کنیم. منتها آقای میری هم گفته‌ام، بهتر است برنامه دیگری را تدارک ببینید، مثلا «ماه من» ملزم به این شود که ما با اذان فرود بیاییم و اوج دیگری را مخاطبان دیگر تجربه کنند، یعنی برنامه‌سازی دیگری با عنوان دیگری باشد. من تقریبا از حوالی سه صبح سه ساعت کار می‌کردم و این کار سختی است، نمونه‌اش ترافیک تهران موقع برگشتن به خانه بود؛ اگر پنج دقیقه دیرتر از خانه خارج شوید ۵۰ دقیقه به ترافیک شما اضافه می‌شود. کسی که تا اذان صبح ۲۰۰ کیلو را بالای سر برده، اگر به او بگویید ۲۰۵ کیلو را بلند کند برایش سخت می‌شود. این پنج کیلو حساب‌وکتاب دارد. وقتی ۲۰۰ کیلو را پایین آوردم ۱۷۰ کیلو هم نمی‌توانم بالا ببرم. بعد از سحر، در ذهن من خستگی تصاعدی ایجاد می‌شد، درنتیجه امسال از خودم راضی نیستم و از اینکه سر جای خودم نیستم ناراحتم، تعارف هم ندارم. خودم از خودم راضی نیستم.

این حسی که می‌گویید یعنی نارضایتی همراه با خستگی به مخاطب هم منتقل می‌شود.

طبیعی است. یکی از ویژگی‌ها و شاخصه‌های اجرای من که همیشه جزء خط قرمزهای من هم بوده صداقت با مخاطب است. من هیچ‌وقت بازیگری نکرده‌ و سعی هم نکرده‌ام چیزی را بازی کنم. خنده‌ام می‌گیرد می‌خندم و گریه‌ام می‌گیرد گریه می‌کنم. هیچ‌وقت سعی نکرده‌ام چیزی غیر از آن متن حقیقی خودم را مخاطب ببیند. امسال بعد از رفتن آقای کاشانی خیلی بد بود من هم بگویم نمی‌آیم. با توجه به زحماتی که شبکه و عوامل برنامه کشیده بودند و همچنین مخاطبی که منتظر برنامه است، بی‌معرفتی بود اگر جا می‌زدم و می‌گفتم با این تیم کار نمی‌کنم. ما قرار گذاشته بودیم با آقای کاشانی بیاییم و الان نشده، لذا این مسیر را با هم شروع کرده‌ایم و من باید تا انتها می‌آمدم ولی خیلی از عوامل که بیان کردم دست‌به‌دست هم دادند و خستگی مرا تصاعدی بالا بردند و اینکه درمان‌شدنی نبود، یعنی وقتی بیمار می‌شوید دکتر می‌روید و درمان می‌شوید و روزبه‌روز بهتر می‌شوید ولی اگر نروید همواره حال شما بدتر می‌شود. خستگی من امسال مضاعف بود و به‌صورت تصاعدی بالا رفت ،ضمن اینکه غریبه بودن با فضای برنامه تاثیر گذاشت. من با فضای برنامه امسال غریبه بودم، هرچند تیم خوبی بودیم که کار می‌کردیم ولی تعارف نداریم، یک برنامه خوب متشکل از میهمان‌ها و بخش‌های مختلف است که مجری نخ تسبیح است. من که تنهایی نمی‌توانم بار یک برنامه را به‌دوش بکشم. برنامه‌های موفق تلویزیون در طنز و در شبکه‌های مختلف را ببینید، اگر یک برنامه خوب بهترین مجری را هم داشته باشد ولی میهمان درستی نداشته باشد، آن برنامه نمی‌گیرد. این فرازوفرود اتفاق می‌افتد. هیچ‌برنامه‌ای همیشه در اوج نیست. کل برنامه‌ها بستگی به آیتم‌ها و بخش‌هایی دارد که اوج و فرود دارند. نگاه من این نیست، اساتیدی که در برنامه حاضر شدند، مناسب این جایگاه بودند ولی من نمی‌توانستم ارتباط بگیرم، یعنی این ارتباط گرفتن من با آنها زمان می‌برد. من این زمان را نداشتم و جدای از این ادامه برنامه پس از اذان صبح هم مزید بر علت شده بود. همه بخش‌های یک برنامه خوب باید درکنار هم قرار بگیرند تا دیده شوند و مخاطب بپسندد.

امسال از نظر من خیلی پراکنده بودیم، یعنی تشتت در برنامه‌سازی به اجرای من سرایت می‌کرد و من که تمام طول سال دغدغه ماه رمضان را دارم و هر بار مطلب قشنگی می‌دیدم یک گوشه یادداشت و برای خودم بازنویسی می‌کردم که برای سحر ماه مبارک استفاده کنم از ذهن من یکباره پرید. یعنی نکته‌ای که در ماه رمضان امسال اتفاق افتاد، اصلا نکته فنی نیست. از نظر فنی کاری ندارم که دکور پارسال از امسال بهتر بود یا نه و باید اینها را با تهیه‌کننده صحبت کنید و مخاطب باید نظر بدهد. اما پارسال ایده خوبی داشتیم و علاوه‌بر آرم زنده‌ای که در گوشه برنامه بود، این آب برنامه ما را زنده می‌کرد؛ به‌واسطه امواج آبی که در استودیو بود و مخاطب پسندید خیلی دیده شدیم. سال گذشته ما واقعا «حی» بودیم. امسال جدای از این فضا و سخت‌افزار، بازیکنانی که برای مسابقات می‌روند یک تیم روحی باید اینها را تقویت کند و کسی اینها را از نظر روانی تقویت کند، من از نظر روحی به‌شدت آشفته شدم، سر همین تشتتی که در برنامه اتفاق افتاد و رفت‌وآمدهای عجیب به من آسیب زد و نبود آقای کاشانی برای من به‌شخصه یک خلأ جدی بود. به چرایی‌اش کاری ندارم ولی آنچه روی آنتن می‌بینیم و محقق شده، همین است ولی راهی است که باید برویم و مسیری است که باید طی کنیم، هرچند دوچرخه پنچر شده باشد. این اجبار یک بار مضاعف روی دوش من بود.

درمجموع شاید اگر یک نفر با تفسیر به این قصه نگاه کند بگوید با این اوضاع شریعتی چقدر خوب بود ولی من شخصا راضی نیستم و من به خدا گفته‌ام، هیچ‌وقت برای تمام شدن ماه رمضان لحظه‌شماری نکردم که امسال برای تمام شدن ماه رمضان لحظه‌شماری می‌کردم. بعد از اذان صبح هم که اضافه شد این بار تصاعدی روی من اضافه شد و من با آقای رکنی صحبت می‌کردم که مدتی «سمت خدا» را نیایم که بتوانم به خودم برگردم و بازنگری کنم.

 

منبع: شهر خبر
دیدگاه شما
منتخب سردبیر