صحبت های فرشته حسینی از درد مشترک دختران ایران و افغانستان | فریاد های فرشته حسینی برای دختران
دردِ مشترک و جانکاهی که فرشته حسینی فریاد کرد
دردِ مشترک و جانکاهی که فرشته حسینی فریاد کرد
خبر مسمومیت دانش آموزان دختر مدارس مختلف کشور، باعث شوکه شدن و ناراحتی بسیاری از شهروندان و به خصوص والدین این کودکان شده استاین مساله زمانی ملتهبتر شد که برخی انگشت اتهام را به سمت گروههای تندرو نشانه گرفتندبر اساس اعلام دادستانی حوادث اخیر عمدی بوده است و بر اساس ادعای برخی منابع، یک گروه مذهبی تندرو و جزم مسئول مستقیم این حملات بوده است. حمله به مدارس دخترانه در ایران در حالی صورت گرفته که بسیاری از ایرانیان تا چند ماه پیش نگران ممنوعیت ورود دختران افغانستانی به مدرسه و دانشگاه بودند و گمان داشتند که این مساله در ایران کاملا حل شده و دیگر مانند دوران قاجار در سطح عمومی مطرح نمی شود. اما حوادث اخیر نشان داد که کشمکش مربوط به این مساله همچنان وجود داشته و می تواند آسیب های اجتماعی مختلفی داشته باشد.بر همین اساس، فرشته حسینی درباره نوع زندگی زنان در افغانستان و با پایانبندی متفاوت درباره مسمومیت دختران در ایران، نوشتهای از خود منتشر کرده.
فرشته حسینی نوشته: «از به دست طالبان افتادنِ کشور تا فراری دادنِ تمام قشری که درحال رشد دادن فرهنگ و هنر بودند در افغانستان (که تعداد زیادی از آنها دوستانم بودند ) با تمام سختی هایی که مقابلشان بود، تا کشته شدن انسان های بیگناه زیادی، و بازهم کشته شدن زنان و مردان و کودکان بی گناه به دلیل هزاره بودنشان ( یکی از اقوام افغانستان) تا سرکوب زنان و منع کردن آنها از تحصیل و حضور در جامعه و زندانی کردن آنها در برقع (پوشش اجباری طالبان برای زنان افغانستان) و خانه هایشان و سیری از اتفاقات وحشتناک، همه و همه در مدتی کوتاه و سکوت…!سکوت
سکوت
سکوت
سکوتِ همه در برابر تمام جنایاتی که در افغانستان درحال رخ دادن بوده و هست در سالیان دراز .
و ما، نسلی که گیج شده ایم در تمام این اتفاقات، نسلی که درگیر بوده ایم از بدو تولد با مشکلاتی که تمام جهان میدانند و همین که دست برنمیداریم از زندگی کردن وتلاش و ندیده گرفتن تحقیر ها برای ملیت و جنگیدن برای رشد و به گوش دنیا رساندنِ صدایمان نشان از قدرت ماست،
و تمام این ها که شاید مثل همیشه فقط مرثیه خوانی باشد برای گوش های ناشنوا و حالا در بیست وپنج سالگیام. همه چیز را میبینم اما انگار چیزهایی از کار افتادهاند در من زبانم، گوش هایم، اما در سینه ام درد را میفهمم. در سینه امآشوب را میفهمم. و حالا دختران مدرسهای مسموم شده را میبینم و گیجم دوباره!
گیجم اما درد را در سینه ام میفهمم، مثل همیشه، مثل همهی این سال ها تا سنِ اکنونم. و شاید این درد روزی تمام شود؟»
گفتنی است که در واقع، چالش تعلیم و تعلم دختران ایرانی پس از سالها محرومیت و حدود ۲۰۰ سال مبارزه و تلاش نافرجام، بالاخره به نتیجه رسید و تا آنجا پیش رفت که اکنون هیچ خانواده ای با هر فکر و فرهنگی، اجازه نمی دهد دخترش از حق تحصیل محروم باشد.