ایشان چند سال پیش ازدواج کرده و یک دختر به نام فاطمه سلما دارد.

حامد سلطانی به تازگی صاحب یک پسر شده بود که در ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ در سانحه تصادف همسر و پسر یک سال و نیم خود را از دست داد و داغدار شد.

حامد سلطانی که به تازگی در سانحه دلخراش تصادف همسر و فرزندش را از دست داده در صفحه شخصی اش اینگونه نوشت:
چند ماهی بود زمان دیر میگذشت…
پنج و نیم صبح میزدم بیرون، یکِ شب بر میگشتم!
خسته و کوفته و لِه!
وقتی میرسیدم بیدار بود، نمیفهمیدم کی خوابم برد اما باز بیدار بود، صبح هم قبلِ اینکه دمِ در باشم ایستاده بود؛ گاهی با یک فنجان قهوه، گاهی یک استکان چای، گاهی یک لقمه نان و پنیر و گاهی هم با لباس‌هایی که اتو زده بود برای برنامه‌ی عصر…
به شوخی میگفت: خوش به حال مردم که بیشتر از من می‌بینندت!
میگفتم خب کاری ندارد! تلویزیون را که روشن کنی عدالت برقرار میشود!
میخندید و میگفت ینی منم به اندازه‌ی مردم تو رو ببینم؟
چقدر روزهای تعطیلِ هفته برای خانواده‌ی چهارنفره‌مان قیمتی بود و وای از آن هفته‌ای که تعطیلاتش هم می‌شد روز کاری!
گذشت….
حالا دو سه روزی هست که صبحمان باز با سلام‌صبح‌بخیر شروع می‌شود!
خدا میداند که سخت است اما می‌ارزد به محبت مردمی که میبینند و لطفشان همیشه کوره‌ی دلمان را گرم کرده…
می‌ارزد به معاشرت با کسانی که دوستانه دلشان برایت می‌تپد…
و می‌ارزد به دعای خیری که روانه‌ می‌شود به سمتِ منزلگاهِ پار‌ه‌های تنم!
امیدمان به خداست برای روزهای بهتر، لبخندهای بیشتر و قدم‌های محکم‌تر…