آنچه درباره سندروم قلب شکسته نمیدانستیم
اوایل فکر میکردیم که حتماً یک تراژدی بزرگ مثل مرگ عزیزان یا یک تصادف نزدیکبهمرگ باید رخ دهد تا کسی این سندروم را تجربه کند. اکنون میدانیم که چنین چیزی درست نیست و برخی از محرکها بسیار خفیف هستند.»
این وضعیت بسیار نادر است، اما یک ضربه احساسی ناگهانی مانند مرگ یک عزیز میتواند شوکی را به قلب وارد کند که بر اثر آن قلب به شکل تخممرغیِ غیرمعمولی تغییر شکل دهد و دیگر قادر نباشد کارش را به خوبی انجام دهد.
به گزارش فرادید، دکتر ایلان ویتستین، استادیار پزشکی در دانشگاه جانز هاپکینز، که یکی از نخستین مقالات را در زمینه سندروم قلب شکسته یا کاردیومیوپاتی منتشر کرده است، میگوید: «وقتی فرد به ما مراجعه میکند، قلبش ممکن است به شدت ضعیف شده باشد. ممکن است به سختی منقبض شود. در شدیدترین شکلهای این وضعیت، بیمار ممکن است در بخش مراقبتهای ویژه بستری شود و نتواند بدونِ نظارت پزشکی دقیق زنده بماند.».
قلب ماری بریتینگام نخستینبار در سن ۵۳ سالگی، بعد دوباره در سن ۵۶ سالگی و یکبار دیگر در سن ۶۹ سالگی شکست و در هیچکدام از این موارد ازدستدادنِ شخصی عزیز و نزدیک به او علت سندروم قلب شکسته نبود.
ماری که استاد سابق حقوق در مدرسه حقوق جورجتاون است، توضیح میدهد: «شکست قلبی من ناشی از یک داستان عاشقانه نافرجام و غمانگیز نبود. دفعه اول ناشی از سورپرایز شدن یا درحقیقت شوکه شدن بود. دومینبار قلبم به خاطر عصبانیت شکست و سومین بار شکست قلبی را به دلیل ترس تجربه کردم.»
سال ۲۰۰۶ بود. به ماری گفته شده بود تا خیلی سریع به افتخار همکارانش در دانشگاه جورج تاون یک مهمانی ترتیب بدهد. او ناگهان از زبان میزبان مراسم شنید که «امشب ما سه سخنرانی از سه نفر از حضار خواهیم شنید که هر کدام ۱۵ دقیقه طول خواهد کشید و نخستین سخنران ما ماری بریتینگام است.»
او به یاد میآورد که «واقعاً لحظه شوکهکنندهای بود. من واقعاً نابود شدم. قرار بود که از جایم بلند شوم و برای همکارانِ عزیزم سخنرانی کنم؟ من فقط دو خط آماده کرده بودم؛ و آن لحظه ناگهان فشار خردکنندهای را روی قفسه سینهام احساس کردم. خیلی دردناک بود، اما به حس اضطراب نسبتش دادم.»
بریتینگام با همان حال نزار و آسیبی که دیده بود، برای چند دقیقه سخنرانی کرد. او میگوید: «فکر کنم چیزهایی که گفتم معنیدار بود، چون چندباری حضار را به خنده انداخت.».
اما وقتی درد تا عصر آن روز از بین نرفت، ماری خودش را به بیمارستان رساند، زیرا میترسید که نکند دچار حمله قلبی شده باشد.
او میگوید: «آنزیمهای قلبیام بالا بود، برای همین عکس گرفتند و گفتند که من دچار نارسایی قلبی شدهام. پدرم در سن ۳۶سالگی بر اثر نارسایی قلبی فوت کرده بود. پس با خودم فکر کردم، وای ... همینه! اما بعد مشخص شد که من حمله یا نارسایی قلبی نداشتهام بلکه دچار سندروم قلب شکسته شدهام.»
نخستین برخورد ویتستین با کاردیومیوپاتی به سال ۱۹۹۸ و زمانی که دکتر جوانی در بخش قلب بیمارستان بود بر میگردد. او سه مورد عجیب پشتسرهم داشت. او میگوید: «سه بیمار زن را پشتسرهم معاینه کردم که هر سه موقعیتهای احساسیِ استرسآوری را تجربه کرده بودند. اولی مرگ مادرش، دومی یک تصادف ترسناک اتومبیل و سومی یک ملاقات هیجانانگیز و غیرمنتظره را بعد از سالها تجربه کرده بود. هر سه آنها در آزمایش اکوکاردیوگرام علائم مشابهی داشتند.»
تصاویر نشان میداد که بطن چپ قلب همه – که اصلیترین محفظه پمپاژ خون است – به شکل عجیب بالونمانندی تغییر شکل داده بود که تاکوتسوبو، یک گلدان ژاپنی برای صید اختاپوس، را تداعی میکرد.
ویتستین میگوید، این وضعیت در ژاپن در سال ۱۹۹۰ تاکوتسوبوی کاردیوموپاتی نامگذاری شد، اما در آن موقع هنوز در ایالات متحده شناختهشده نبود و ممکن بود که با وضعیتهای دیگر اشتباه گرفته شود.
علائمی مانند عرق زیاد، درد در قفسه سینه و نفستنگی میتواند علائمی مشابه سکته قلبی باشد. اما برخلاف حمله قلبی که بر اثر انسداد شریانها ایجاد میشود، اولین بیمارانِ ویتستین دارای شریانهای قلبی نرمال و بکر بودند و شواهدی از کلسترول یا پلاک نداشتند یا خیلی کم داشتند.
ویتستین میگوید حتی عجیبتر آن بود که علیرغم آنکه خون آسیب وسیعی در قلب ایجاد کرده بود، اما برخلافِ آنچه در حمله قلبی رخ میدهد، ماهیچه قلب هر سه زن آسیب یا تغییر شکل دائمی نداشت. در بسیاری از موارد عملکرد قلب در عرض دو روز تا چند هفته به حالت عادی برمیگردد.