انواع گفتگوهای درونی و راههای تقویت گفتگوی درونی مثبت
اگر توجه داشته باشید در طول روز دائما با خود صحبت می کنیم، درباره آنچه باید انجام دهیم برنامه ریزی می کنیم و در نهایت به زندگی خود جهت می دهیم. در واقع با این گفتگوی درونی برای فعالیت های روزانه خود هدف مشخص می کنیم. این صحبت کردن با خود می تواند روان و جسم را تحت تاثیر قرار دهد. در ادامه به تفسیر این موضوع می پردازیم.
گفت و گوی درونی:
شحصیت ما از گفت و گوی ما با خودمان شکل می گیرد، نحوه ای که با خود صحبت می کنیم می تواند خالق احساسات، شخصیت، اهداف و برنامه های ما باشد بنابراین اگر این صحبت با تحقیر باشد یا توانایی ها را زیر سوال ببرد؛ انسان تبدیل به بدترین دشمن خودش می شود، از این رو یکی از ابعاد سلامتی صحبت کردن با خود همراه با علاقه و احترام است.
صدایی آشنا که هر لحظه در ذهن ما تکرار می شود، صدایی که فقط خودمان قادر به شنیدن آن هستیم و به آن عمل می کنیم. در طی این گفت و گوهایی که دائما در حال تکرار هستند؛ اطلاعات بسیار زیادی دریافت و تفسیر می شوند، این اطلاعات می توانند شامل احساساتی باشند که ما نسبت به خودمان یا اتفاقاتی که می افتد داریم، این احساسات می توانند بر محیط اطراف یا شخصیت ما تاثیر بگذارند.
در ادامه به چیستی این صداها و تاثیراتی که بر زندگی ما می گذارند توضیح می دهیم و راه های رسیدن به گفت و گوی مثبت برای رسیدن به موفقیت را معرفی می کنیم.
صحبت با خودمان در ذهن
گفت و گوی درونی چیست؟
گفت و گوی درونی صدایی است که همواره در ذهنمان وجود دارد، هیچ گاه خاموش نمی شود و آن را می توان نشانه ای از زنده بودن به حساب آورد. همه ما با اطمینان به اینکه هیچ کس توانایی شنیدن این صدا را ندارد؛ با خیال راحت به دستوراتش عمل می کنیم و با خیال آسوده به آن گوش می دهیم.
اگر بخواهیم از دیدگاه علمی و معنوی خارج شویم باید اشاره کرد که؛ جسم و اجزای مربوط به آن در یک بخش قرار می گیرند و من درونی در بخشی دیگر، حال برای اینکه من درونی بتواند با جسم در ارتباط باشد باید از گفت و گوی دورنی استفاده کند. در حقیقت گفت و گوی درونی یک زبان مشترک و ارتباطی بین جسم و من درون است و کاملا تحت اختیار خود انسان است.
برای مثال اگر در طی یک اتفاق شیء را بشکنیم، با گفت و گوی درونی شروع به سرزنش خود می کنیم و از این طریق ناراحتی بیشتری را احساس می کنیم. برعکس این موضوع نیز صدق می کند، در واقع جسم ما باید به نحوی با احساسات درونی ارتباط بگیرد تا به طورکلی درک کنیم چه اتفاقی درحال رخ دادن است.
اگر بخواهیم مسیر عصبی که مربوط به فکر کردن است را بررسی کنیم دچار دیوانگی می شویم، زیرا به قدری پیچیده است که کسی توانایی درک آن را نخواهد داشت، لذا برای ترجمه این مسیرهای عصبی از گفتار درونی استفاده می کنیم حتی گاهی ممکن است با همین گفتگوی درونی مسیری جدید نیز بسازیم. اما این اطلاعات چه کمکی می توانند کنند؟
همین موضوع می تواند شروعی برای خودآگاهی باشد، زیرا اگر که شما از این واقعیت اطلاع داشته باشید زمانی که در حال صحبت با خودتان هستید؛ ممکن است در یک لحظه به فکر خود توجه بیشتری کنید و با تکرار این روند می توانید به خودآگاهی بیشتری دست پیدا کنید. زمانی که شما بتوانید به خودآگاهی برسید از بی هدفی، ناامیدی، تنبلی، خودتخریبی، ناراحتی و... تقریبا خبری نخواهد بود.
رابطه عملکرد و گفتگوی دورنی
ارتباط بین عملکرد و گفتگوی درونی:
همه ما در برابر حوادث و اتفاقات دچار عمل یا عکس العمل نشان می دهیم، این فرآیند توسط چرخه مثلثی حواس پنجگانه، احساسات و ذهن کنترل می شود. هنگامی که شرایط اندکی سخت باشد بخش زیادی از این گفتگوهای درونی از کنترل خارج می شوند و از طرفی چون سیستم خودکار تفسیری در ذهنمان دائما فعال است، ممکن است احساساتی را از خود نشان دهیم که ناگهانی باشند و یا تصمیم هایی را اتخاذ کنیم که در موقعیت عادی به آنها حتی فکر هم نمی کردیم.
این نوع از عملکرد عکس العمل است یا در حالت معکوس، ممکن است گفتگوها باعث ایجاد خلاقیت شوند که ما را به موفقیت نزدیک می کند؛ در این صورت به آنها عمل می گویند. از طرفی چون سیستم خودکار تفسیری در ذهن ما وجود دارد؛ این گفتگوها در مغز تولید و در سراسر وجودمان پخش می شود.
بنابراین گفتگوهای درونی هیچگاه خاموش نمی شوند و این ما هستیم که تصمیم می گیریم به آنها توجهی نداشته باشیم یا با فکری درست و مثبت به آنها جهت دهیم، باید توجه کرد که ذهن ما برای این گفتگو مقدار زیادی انرژی مصرف می کند، این انرژی زیاد باید به نتایج مثبت برسند تا به کیفیت بالایی از زندگی دست پیدا کنیم و زندگی را بهبود ببخشیم، در این صورت می توانیم با افرایش انرژی جنبشی به اهدافمان نزدیک تر شویم.
انواع گفت و گوی درونی:
زمانی که از طریق حواس پنجگانه متوجه موضوعی می شویم؛ با استفاده از گفتگوی درونی آن را برای احساسات خود شرح می دهیم در نهایت این احساسات را برای جسم خود تفسیر می کنیم. بخش زیادی از این گفتگوی درونی تحت کنترل ما نیست و به صورت کاملا اتوماتیک اتفاق می افتد، همین موضوع دلیلی برای نشان دادن احساسات به شکل ناگهانی است و به دنبال این موضوع ما در تصمیم گیری هایمان تغییر ایجاد می کنیم. توجه داشته باشید این مورد فقط قسمتی از ماجرا است و هنوز درباره بخشی که تحت اختیار خودمان است صحبتی نشده است.
بخشی از گفتگوی درونی که توجه زیادی به آن داریم و تحت اختیار خودمان است؛ میتواند انرژی زیادی را مصرف کند، به همین دلیل گاهی به علت خستگی این موضوع را به احساستمان واگذار می کنیم و اجازه می دهیم زندگی به ساز احساسات برقصد. اگر این احساسات خوب باشند؛ در نتیجه گفتگوی درونی نیز مثبت است و برعکس.
گفتگوی درونی منفی
گفتگوی درونی منفی
می توان گفت تمام اشتباهاتی که در زندگی اتفاق می افتد در اثر گفتگوی منفی است. به عنوان مثال هنگامی که از یک مسئله غمگین هستیم انرژی کمتری هم در خود ذخیره میکنیم همین موضوع سبب می شود که؛ گفتگوی درونی به حال خودش رها شود بنابراین این موضوع کاملا از احساسات پیروی می کند.
اگر در این موقعیت از احساسات پیروی کنید ممکن است به علت یادآوری شکست هایمان، خود تخریبی شروع شود. رها کردن گفتگوی درونی هنگامی که احساسات بد بر ما غالب هستند، ممکن است بسیار وسوسه کننده باشد و در اکثر مواقع آنقدر درباره این موضوع اهمال می شود و مانند یک چرخه ادامه می یابد، که باعث ایجاد یک فاجعه می شود.
هنگامی که احساسات افزایش می یابد؛ گفتگوی درونی نیز زیاد می شود و به دنبال این موضوع احساسات بیشتر تخریب می شوند. یکی از اصلی ترین دلایل ایجاد چنین تمایلی بخش غیرقابل کنترل است.
زیرا همه ما غم و اندوه را در دوره ای از زندگی تجربه می کنیم که همین عامل دلیلی برای کشیده شدن به سمت احساسات منفی است، به این ترتیب تعداد زیادی از افراد خیلی سخت می توانند خود را در برابر غم و اندوه نگه دارند و احساسات مثبت خود را محافظت کنند. می توان گفت مبارزه با این احساس مانند بالا رفتن از صخرهای عمودی و بدون جای پا است.
گفتگوی منفی می تواند آثار منفی را به همراه آورد که شامل؛ اهمالکاری، بی انگیزگی، عدم مسئولیت پذیری، بی خوابی و بدخوابی، افسردگی، حسادت، اعتیاد، ناامیدی، طلاق، بی رحمی، پر خوری یا بی اشتهایی، تمایل به مرگ، خودارضایی، جنون، استرس شدید، ناراحتیهای جسمانی و... می شود.
تقریبا هر اتفاق بدی که در زندگی می افتد می تواند ناشی از گفتگوی منفی باشد پس باید با تمام وجود از وقوع آن پیشگیری کرد.
گفتگوی درونی مثبت
می توان گفت یکی از بهترین اتفاقات زندگی گفتگوی دورنی مثبت است، این موضوع آنقدر اهمیت دارد که می توان به عنوان یکی از سازنده ترین قدرت های زندگی از آن نام برد. حتما تجربه کرده اید؛ زمانی که پر از حس خوب زندگی هستید و بعلاوه این موضوع از خودتان تعریف می کنید؛ احساس لذت فوق العاده ای را تجربه خواهید کرد.
باید توجه کرد ماندگاری گفتگوی منفی بیشتر از ماندگاری گفتگوی مثبت است، زیرا تقریبا بیشتر افراد تمایل خیلی بیشتری به اتفاقات بد و غم انگیز دارند. این اتفاق دقیقا مانند این است که در حین رخ دادن یک اتفاق لذت بخش یک قطره سیاه بر پارچه سفید بیوفتد و کاملا پخش شود.
عامل اصلی تمام موفقیت های ما در زندگی گفتگوی درونی مثبت است، اگر در زندگی موقعیت خوبی رخ دهد و سبب پیشرفت و موفقیت شود در اثر همین گفتگوی مثبت است. زیرا شما تا زمانی که با امیدواری درباره موضوعی صحبت نکنید اصلا نمی توانید آن ببینید، بنابراین بهتر است تلاش کنید با گفتگوی درونی منفی مقابله کنید شاید سخت باشد ولی نتیجه فوق العاده ای به همراه خواهد آورد.
تقویت گفتگوی درونی مثبت
۳ مرحله از گفتگوی درونی مثبت تا رسیدن به موفقیت:
مرحله یک
در ابتدا باید لحن و زبان گفتگوی درونی خود را تشخیص دهیم. برای این کار باید در عمق واژگان رایجی که در مکامله با خود استفاده می کنیم تامل کنیم. هر کلمه انرژی و نیروی خاصی دارد، بنابراین لازم است از کلمات مثبت و پرانگیزه استفاده کنیم. استفاده از لحن صمیمانه و حمایت گرانه می تواند بسیار کمک کننده باشد.
تمرین: برای تمرین اول باید به مدت یک هفته به مکالمه های درونی خود دقت کنید، کلمات مثبت را پیدا کرده و آنها تقویت کنید.
مرحله دو
قدم اول برای رسیدن به اهداف سرمایه گذاری بر خودمان است. بنابراین باید بر گفتگوی درونی مان تمرکز کنیم و هشیاری خود را افزایش دهیم. در صورتی که هوشیاری را افزایش دهیم می توانیم از محدودیت های ساختگی ذهنمان باخبر شویم و از طریق ساختن پل های جدید به آنها موقعیتی برای تبدیل شدن دهیم.
تمرین: تصمیم مهمی که پیش رو دارید را مدنظر قرار دهید، بدانید که بهترین عامل برای رسیدن به هدف تنها خودتان هستید، چشمان خود را ببنیدید و لحظه رسیدن به هدف را تصور کنید، سپس از خود تشکر کنید و با گفتن جمله ای محبتآمیز به خود انرژی دهید.
مرحله سه
مدتی زمانی خاص در روز را به خود اختصاص دهید، این زمان هرچند کوتاه می تواند احساس خوبی را ایجاد کند و سبب شروع خلاقیت های خاص شود. به خودتان عشق بورزید و با صدای بلند از درون و بیرون به خودتان این موضوع را ابراز کنید.
تمرین: در طول یک هفته واژگان جدیدی بسازید و هر روز یکی را تمرین کنید این کار سبب ایجاد انگیزه می شود.
در نهایت باید مراقب افکار و گفتارمان باشیم و با تمرین های مخصوص رسالت زندگی خود را به جا آوریم. در صورتی که بتوان کنترل گفتگوی درونی را بدست آورد می توان زندگی را به نحو احسنت ساخت.