سبک زندگی

باور‌های ناکارآمد درباره ناکامی

«ناکامی» چالشی دایمی در زندگی است. ما از لحظه تولد ناکامی را تجربه می‌کنیم؛ هر درد، هر نیاز یا خواسته و میل ارضا نشده، هر احساس ناخوشایند و منفی، یک ناکامی است.

باور‌های ناکارآمد درباره ناکامی

تبدیل شکست به فاجعه، ناچیز شمردن توانایی‌های خود برای کنار آمدن با آن و ... تصوراتی اشتباه درباره ناکامی است که نیاز به اصلاح فوری دارد.

«ناکامی» چالشی دایمی در زندگی است. ما از لحظه تولد ناکامی را تجربه می‌کنیم؛ هر درد، هر نیاز یا خواسته و میل ارضا نشده، هر احساس ناخوشایند و منفی، یک ناکامی است.

 

در این بین به نظر می‌رسد، برخی افراد راحت‌تر می‌توانند ناکامی‌ها را تجربه و تحمل کنند، اما برای برخی تحمل ناکامی به قدری دشوار است که به نبردی دایمی بین آن‌ها و زندگی تبدیل شده است.

گویی برای این افراد، ارضا نشدن هر نیاز، تاخیر در رسیدن به خواسته‌ها، هر گونه طرد شدن و نه شنیدن از سمت دیگران، هر مانع در راه رسیدن به اهداف، هر شکست کوچک و تطابق نداشتن کامل زندگی با خواسته‌ها و آرزوهای‌شان، یک ناکامی غیرقابل تحمل تلقی می‌شود، اما چرا این مسئله نیاز به مدیریت دارد و باید چه کرد؟

از ناکامی تا افسردگی و ناامیدی

ناتوانی در تحمل ناکامی به آشفتگی در هیجانات، عملکرد و روابط منجر می‌شود. نپذیرفتن ناکامی به عنوان تجربه‌ای پرتکرار و اجتناب‌ناپذیر در زندگی، حتی باعث می‌شود فرد در مواجهه با آن به ورطه افسردگی و ناامیدی سقوط کند، همیشه نسبت به دیگران و جهان احساس خشم و کینه داشته باشد، خود را ناتوان و ضعیف بپندارد یا به مرور از هر موقعیتی که در آن احتمال ناکامی وجود دارد، اجتناب کند.

جالب است بدانید که نداشتن تحمل ناکامی یکی از دلایل اهمال کاری است، زیرا تلاش کردن، رنج کشیدن، انجام کار‌های ناخوشایند، احتمال شکست خوردن، تحمل خستگی و دست کشیدن از لذت‌ها به منظور رسیدن به اهداف، برای فردی که تحمل ناکامی را ندارد، شرایطی بسیار ناخوشایند و غیرقابل تحمل تلقی می‌شود و از آن‌ها اجتناب می‌کند.

چرا در تحمل ناکامی، ناتوانیم؟

ناکامی

والدینی که در کودکی به صورت افراطی نیاز‌های فرزند خود را تامین و در برابر هر تجربه ناخوشایندی از کودک محافظت می‌کنند، در واقع او را در یک دنیای خیالی و همیشه کامیاب‌کننده بزرگ کرده و فرصت تجربه ناکامی‌های بهینه را که برای رشد تاب‌آوری و سرسختی کودک ضروری است، از او می‌گیرند.

یک عامل مهمی که به مرور زمان در افرادی که تحمل ناکامی را ندارد، شکل می‌گیرد و تشدید می‌شود، باور‌های غلط و ناکارآمد درباره ناکامی است. در واقع این افراد، باور‌های ناکارآمدی درباره خودشان، دیگران و رویداد‌های زندگی دارند. آن‌ها موقعیت‌های ناکام‌کننده را یک فاجعه و توانایی خود در کنار آمدن با این موقعیت‌ها را بسیار ناچیز می‌شمارند.

آن‌ها گمان می‌کنند، نیاز‌ها و خواسته‌های شان باید حتما و فورا ارضا شود؛ باید به تمام اهداف‌شان برسند؛ نباید هیچ احساس منفی مانند رنج، خستگی، ناامیدی، غم یا اضطراب را تجربه کنند؛ در زندگی‌شان همیشه باید لذت و شادی و آرامش باشد در غیر این صورت باور دارند که زندگی بدی دارند؛ هرکسی که به خواسته‌های آن‌ها جواب رد بدهد یعنی دوست‌شان ندارد و برای آن‌ها ارزشی قائل نیست؛ و زندگی و جهان را به‌طور کلی ناکام‌کننده و ناامیدکننده می‌بینند.

چه کار می‌توان کرد؟

از آن‌جا که نداشتن تحمل ناکامی یک سازه مهم در به خطر افتادن سلامت روان انسان است و افراد را در معرض خطر اختلالاتی، چون افسردگی، اختلالات اضطرابی یا افت عملکرد شغلی، خانوادگی و اجتماعی قرار می‌دهد، باید فکری به حال آن کرد.

تغییر باور‌های ناکارآمد درباره ناکامی

همان‌طور که گفتیم باور‌ها نقشی اساسی دارند؛ بنابراین در گام اول باور‌های ناکارآمد درباره خودتان، دیگران و رویداد‌های ناکام‌کننده زندگی را پیدا و آن‌ها را با باور‌های واقع‌بینانه جایگزین کنید.

قرار نیست همه نیاز‌ها و خواسته‌های ما ارضا شوند؛ قرار نیست ما به همه اهداف‌مان برسیم؛ ناکامی، اضطراب، خستگی، درد، غم، شکست و نرسیدن هم بخشی از زندگی است نه تمام آن و ما هم در برابر سختی‌ها و ناکامی‌ها آن‌قدر‌ها که گمان می‌کنیم ضعیف و ناتوان نیستیم.

تجدیدنظر روی رفتارهای‌مان

بعد از تغییر باور‌های ناکارآمد، روی رفتار‌های ناکارآمدمان تجدیدنظر کنیم. اغلب افراد با تحمل ناکامی پایین، از هر چالشی اجتناب می‌کنند و نمی‌دانند با این فرار کردن‌ها، شانس رشد و کسب تجارب موفقیت آمیز را هم از خود گرفته و بیش از پیش خود را در ناامیدی فرو برده‌اند؛ بنابراین مواجهه با دشواری‌ها و ناکامی‌ها را به عنوان یک تمرین رشدی نگاه کنید. از موقعیت‌هایی که به‌طور متوسط برای شما دشوار هستند، شروع کنید و رنج مواجهه با آن‌ها را به عنوان یک رنج معنادار برای رسیدن به اهداف‌تان بپذیرید.

منبع: فرادید
دیدگاه شما
منتخب سردبیر