بزرگترین معمای حلنشده قتل در جهان
در اوایل دهه ۱۸۹۰ یک شبهِ دین به نامِ اسپریچوآلیزم (اعتقاد به احضار ارواح) به یک پدیده جهانی تبدیل شده بود. پیروان این فرقه معتقد بودند که مردگان زندگیِ بعد از مرگ دارند و میتوانند با زندگان ارتباط برقرار کنند. پرونده معمای حل نشده قتل با این اعتقادات گره خورد
حالا نتایج یک تحقیق نشان میدهد که فدریک دیمینگ ممکن است همان قاتل سریالی معروف تاریخ یعنی جکِ درنده باشد.
جلسات دادگاه او خبر اول روزنامههای سراسر جهان میشد و ۱۰۰۰۰ نفر در صبح روز اعدامش در خیابانها شادی کردند. در آن زمان هم این فرضیه قوی بود که دیمینگ عامل اصلی قتلهایی است که به جک درنده نسبت داده شده بود و شاملِ قتل و مثله کردنِ ۵ زن در پاییز ۱۸۸۸ در منطقه وایتچپل در لندن میشد.
نیویورک تایمز در صفحه اول خود که در صبح روز اعدام دیمینگ منتشر شد، نوشت: «این باور در ستادهای رسمی در حال قوت گرفتن است که قتلهایی که اکنون میدانیم دیمینگ آنها را مرتکب شده... شبیه همانهایی هستند که در وایتچپل رخ دادند.»
بااین اوصاف، فدریک دیمینگ که بود و چرا باید او را به عنوان یک مظنون در دنیای بزرگترین معمای حلنشده قتل در جهان جدی بگیریم؟
توماس، پدر دیمینگ، مدام دچار اختلال خلق و تندخویی میشد و فکر میکرد صداهایی در سرش با او حرف میزنند. او مدام فدریک را که پسر چهارمش بود کتک میزد و باور داشت که یکی از خانههایشان جنزده است. او همچنین چندینبار تلاش کرده بود تا گلوی خودش را با تیغ ببرد.
ادوارد، برادر بزرگتر فدریک، در سوگندنامهای که درباره پدرش ثبت کرده است، اعلام میدارد که «او پرشورترین مرد بود و وقتی عصبانی میشد هیچ کنترلی بر خودش نداشت. فدریک هرگز فرزند محبوب پدرم نبود. بهنظر میرسد که او از بدو تولد به پدرم احساس بیزاری داده بود.»
فدریک دیمینگ بعد از مرگ مادر محبوبش و برای فرار از کتکهای مدامِ پدرش به دریا فرار کرد. اما برادرانش متوجه شده بودند که هر وقت برای ملاقات با خانواده به خانه برمیگردد شخصیتش عجیب و چندلایه شده است. او که صاحبِ لقبِ «فِرِدِ دیوانه» بود، یک سبیل بزرگ حناییرنگ داشت که مانند پردههای سالن نمایش از بالای لبهایش به پایین آویخته شده بود؛ جواهرات بسیار گرانقیمتی استفاده میکرد و همیشه انگار که در مجلس ختم شرکت کرده باشد، لباسهای رسمی به تن داشت.
اما او هرگز از دردسر دور نبود. او در سال ۱۸۸۲ به دلیل دزدی ۶ هفته را در زندان سپری کرد و چندسال بعد نیز به دلیل بیاحترامی به دادگاهی که به منظور رسیدگی به جرائم کلاهبرداری و پرداخت نکردنِ چند صورتحساب تشکیل شده بود، دوباره زندانی شد.
آن زمان ماری چهارمین فرزندش را باردار بود و در یک ازدواج بد گیر افتاده بود. شوهر او یک هوسباز بود که خیلی آزاد با زنان در نوشیدنیفروشیهای سیدنی وقت میگذراند و آنها را غرق جواهراتی که دزدیده بود، میکرد.
او جنون و شیدایی عجیبی نسبت به زنان داشت و برای ارضاء این احساس با نام هری لاوسون، یک دامدار ثروتمند استرالیایی و صاحب یک معدن طلا، وارد شهر هال در انگلستان شد. او در اوایل سال ۱۸۹۰ با نلی ماتیوسن، دختر ۲۱ ساله یک بیوهزنِ محلی، ازدواج کرد. اما وقتی بعد از کلاهبرداری از یک جواهرفروش، احساس کرد مقامات به او شک کرده و دنبالش هستند، به سرعت با کشتی به اروگوئه گریخت.
چند وقتی به مراسم ازدواجش با ماتر نمانده بود که همسر و فرزندان دیمینگ به رینهال آمدند و به خانه اجارهای او نقل مکان کردند. او مجبور شد که به هتل برود و به محلیهایی که شک کرده بودند گفت که آن زن خواهرش و آن بچهها فرزندانِ خواهرش هستند و فقط مدت کوتاهی بناست در شهر بمانند. او ظرف چند روز همه آنها را به قتل رساند و کف آشپزخانه ویلایش آنها را دفن کرد و بعد با چند لایه سیمان روی آن را پوشاند.
فقط چند هفته از این ماجرا گذشته بود که او در کشتیای که به سمت سیدنی حرکت میکرد خودش را به یک دختر ۱۹ ساله به نام کیت راونسفِل به عنوان بارون سوآنستون، یک مهندس انگلیسی که قصد دارد برای نخستینبار ازدواج کند، معرفی کرد.
یک تعقیب و گریز بیسابقه سراسری به سرعت منجر به دستگیری دیمینگ شد و او تحت نظارت شدید به ملبورن برگردانده شد تا به دلیلِ قتل ماتر محاکمه شود؛ و اینجا بود که وقایع ترسناکتر از چیزی که نشان میداد، شد.
در اواخر قرن نوزدهم پیشرفتهای تکنولوژیکی حیرتآوری مثل اختراع تلفن، گرامافون و لامپ الکتریکی زندگی بسیاری از مردم را دگرگون کرده بود. اما بر اثر تأثیرات عمیق انقلاب صنعتی دوم، میلیونها انسان به دینهای سنتی پشت کردند و از این فرقه نوین استقبال کردند.
یکی از خبرنگارانی که گزارش دادگاه را برای مخاطبان بینالمللی تهیه میکرد، سیدنی دیکنسون، گزارشگر روزنامه نیویورک تایمز بود. همسر دیکنسون، ماریون، یکی از کسانی بود که در خانهاش جلسات احضار روح برگزار میکرد؛ کف دستِ مردم را میخواند و مدعی بود که قدرت دیدنِ اشباح سرگردان و روحهای سرگردانِ مردگان را دارد.
2