تا بحال در دوراهی گیر کردید ؟ کدام راه را انتخاب کردید؟
دیدید توی اوج دوراهیِ انتخاب، درست همان لحظهای که داریم گیجگیج میزنیم که حالا چکار کنم، یک نصیحت بدجور جواب میدهد: "ببین دلت چی میگه!"
بعد خیال میکنیم این مرحلهای است که دیگر عقل واداده، گفته "متاسفم؛ کاری از من برنمیاد" و حالا که عقل جواب نداده، باید رفت روی پلن دو، روی حرف دل.
یعنی برای دل در برابر عقل، مقام دومی قائلیم؛ مقامِ "اگر عقل نشد، دل!"
در حالیکه دل برای خودش کم دانشمند نیست، کم فیلسوف نیست، کم متفکر نیست.
یونگ در کتاب انسان و سمبلهایش میگوید: "در جایی در اعماق وجود، شخص معمولا میداند که کجا باید برود و چه کار باید بکند.
اما گاهی دلقکی به نام "من" یا "ذهن" طوری گیجکننده عمل میکند که ندای درونی نمیتواند خود را نمایان سازد"
دل را یک بچهی احمقِ سربههوای سرتقِ خلوچل در نظر نگیرید.
دل همان اعماق وجود است؛ همانجا که توش جواب اغلب سوالها و ندانمها و دوراهیها هست.
وقتی گیرهستید، وقتی معلقید، وقتی واماندهاید، به دل مجال بدهید؛ کارش را بلد است.
هشدار: آن کلمهی "معمولا" توی جمله یونگ را هم ندید نگیرید.
گاهی هم دل زیادی سرخوش است و برای خودش دلاِی دلاِی میکند
عقل را به کل نفرستید تعطیلات!