چگونه باید با زورگوهای مدرسه مقابله کرد؟
قلدری میتواند زندگی کودکان را به فلاکت تبدیل کند و منجر به مشکلات سلامتیِ مادامالعمر شود، اما دانشمندان در حال کشف روشهای قدرتمندی برای مبارزه با آن هستند. این مقاله مروری است بر روش کشورهای اروپای شمالی در متوقف کردنِ قلدری در مدارس که میتواند در هر محیطی استفاده شود.
بسیاری از سلبریتیهای عالم موسیقی و سینما ـ لیدی گاگا، شان مندز، اِمینِم و حتی عروس ملکه انگلستان کیت میدلتون ـ از تجربههایشان به عنوان قربانیهای قلدری در مدارس و دردی که کودکی و زندگیشان را برای همیشه تغییر داد، صحبت کردهاند.
دشمنان قدیمی خودم دو گندهلات از روستاهای اطراف یورکشایر بودند. آنها عادت داشتند که ادای هر چیزی که میگفتم را دربیاورند تا حدی که جرأت نمیکردم سر کلاس یک کلمه حرف بزنم.
هر کسی که در کودکی مورد قلدری واقع شده باشد میفهمد که این تجربهها چهقدر احساس خجالت و شرمندگی به همراه میآورد. پیامدهای قلدری همینجا متوقف نمیشود. تحقیقات اخیر نشان میدهند که اثرات قلدری در مدرسه میتواند دهها سال ادامه داشته باشد و تغییرات بلندمدتی دارد که میتواند ما را به لحاظ جسمانی و روانی در معرض خطرات بیشتری قرار دهد.
این یافتهها باعث شده که تعداد بیشتری از کارشناسان آموزش و پرورش دیدگاه خود را درباره قلدری به عنوان یکی از مؤلفههای اجتنابناپذیر رشد تغییر داده و آن را نقض حقوق کودکان اعلام کنند.
لوئیس آرسِنالت، استاد رشد روانی در کینگزکالج لندن در انگلستان، میگوید: «مردم پیش از این باور داشتند که قلدری یک رفتار طبیعی است و در برخی موراد حتی میتواند خوب باشد، زیرا میتواند باعث ساخته شدن شخصیت شود.»
«زمان زیادی طول کشید تا محققان رفتار قلدری را به عنوان رفتاری واقعاً مخرب بشناسند.»
با چنین تغییر فکری، اکنون محققان مشغول آزمودن طرحهای ضدقلدری و شناسایی استراتژیهای هیجانانگیز برای خلق محیطهای دوستانهتر و مهربانانهتر در مدارس هستند.
ذهن ملتهب، بدنی ملتهب
هیچ تردیدی نیست که قلدری در کوتاهمدت خطرات جدی برای سلامت روانی کودکان دارد که بعضی از جدیترین پیامدهای آن افزایش اضطراب، افسردگی و ظن است.
تعدادی از این علائم به طور طبیعی با به پایان رسیدن قلدری از بین میروند، اما در مورد بسیاری از قربانیان قلدری ممکن است خطر ابتلا به بیماریهای روانی همچنان بالا باشد.
برطبق مقالهای که اخیراً در مجله روانپزشکی هاروارد منتشر شده است، زنی که در کودکی قربانی قلدری بوده است، ۲۷ برابر بیشتر از سایر همتایان خود ممکن است در بزرگسالی دچار اختلال حملات هراس (پنیک) شود.
بر اساس همین مطالعه، در میان مردان، قلدری در دوران کودکی خطر افکار خودکشی و اقدام به آن را تا ۱۸ برابر بیشتر کرده بود.
آرسنالت میگوید: «این روابط در نمونههای متفاوت تکرار و تقویت شدهاند.»
قلدری همچنین پیامدهای مدیدی برای زندگی اجتماعی افراد دارد: برای بسیاری از قربانیان دوستیابی در بزرگسالی سخت است و کمتر احتمال دارد که بتوانند شریکی بلندمدت برای زندگی زناشوییشان پیدا کنند.
یکی از احتمالات آن است که آنها به سختی میتوانند به آدمهای اطرافشان اعتماد کنند.
آرسنالت میگوید: «کودکانی که مورد آزار و قلدری قرار گرفتهاند ممکن است روابط اجتماعی را تهدیدکننده تفسیر کنند.»
درنهایت، قلدری هزینههای تحصیلی و اقتصادی دارد. قلدری باعث افت تحصیلی میشود که خودش منجر به محدود شدن فرصتهای شغلی برای افراد میشود ـ معنایش این است که این افراد بیشتر احتمال دارد بیثباتی مالی و بیکاری را در دوران بزرگسالی و در میانسالی تجربه کنند.
آرسنالت میگوید که این نتایج تأکید میکنند که قلدری دهها سال بعد از پایان یافتن میتواند بر بدن افراد اثر داشته باشد. تحلیل دادههایی که از یک مطالعه طولیِ ۵۰ساله به دست آمده است نشان میدهد افرادی که مرتب بین سنین ۷ تا ۱۱ سالگی قربانی قلدری بودند، در ۴۵ سالگی بیشتر دچار التهاب بدنی شده بودند.
مهمتر از آن این بود که وقتی او همه عوامل دیگر مثل رژیم غذایی، فعالیت بدنی و حتی سیگار کشیدن را کنترل کرد، باز هم ارتباط بین قلدری در کودکی و التهاب بدن در بزرگسالی وجود داشت. این یافته مهم است، زیرا افزایش التهاب در بدن سیستم ایمنی را تخریب میکند و به فرسودگی و پارگی اندامهای بدن کمک میکند که منجر به دیابت و سایر بیماریهای قلبی-عروقی میشود.
تورهای امن
با درنظر گرفتن همه اینها، این یافتهها نشان میدهد که تلاش برای کم کردن قلدری نهتنها یک ضرورت اخلاقی برای کاهش دادن رنج و درد آنی و فعلی کودکان است؛ بلکه میتواند فواید بلندمدتی برای سلامت جمعیت داشته باشد.
در دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ در مدارس انگلستان هیچ کارزار سیستماتیکی برای مبارزه با مشکلات بزرگتری که قلدری ایجاد میکند، وجود نداشت. معلمها برخی رفتارهای خاص را ـ در صورتی که خودشان شاهد بودند ـ تنبیه میکردند. اما مسئولیتش برعهده دانشآموزی بود که مشکل را گزارش میکرد که به این معنی است که بسیاری از موارد چشمپوشی میشد.
برخی معلمها قلدری را با چشمپوشی از موارد واضح به صورت تلویحی تأیید میکردند و برخی دیگر ـ تعداد کم، اما اقلیتِ مسموم ـ فعالانه از قلدر طرفداری میکردند.
برخی انواع قلدری نیز ممکن است به دلیل تعصبات و تابوهای اجتماعیِ گستردهتر تحمل شود. خوشبختانه تحقیقاتِ ادامهدار برخی استراتژیهای ضدقلدری را معرفی کردهاند که میتوانند مفید باشند.
یکی از این برنامههای آزمونشده، برنامه پیشگیری از قلدریِ اُلویوس است که توسط یک روانشناس سوئدی-نروژی به نام دَن اُلویوس تدوین شده است. اُلویوس پیشگامِ بسیاری از تحقیقاتِ اولیه درباره آزار کودکان بود.
برنامه او بر اساس این ایده است که موارد انفرادی قلدری اغلب محصول فرهنگ گستردهتری است که قلدری و آزار را تحمل میکند.
درنتیجه، این برنامه تلاش میکند که با تمام اکوسیستم مدرسه به نحوی مقابله کند که این نوع رفتارها دیگر امکانی برای شکوفایی نداشته باشند.
مانند همه مداخلات دیگر، برنامه اُلویوس هم با به رسمت شناختنِ مشکل آغاز میشود. به همین دلیل، مدارس باید از دانشآموزان بخواهند به پرسشنامههایی که درباره تجربههای آنهاست پاسخ دهند.
سوزان لیمبر، استاد روانشناسی رشد در دانشگاه کلمسون در کارولینا میگوید: «دانستن اینکه در ساختمانتان چه اتفاقاتی میافتد بسیار مهم است و میتواند در طرحریزی تلاشهای پیشگیرانه شما را هدایت کند.»
برنامه اُلویوس مدارس را تشویق میکند تا انتظارات واضح و روشنی برای رفتارهای قابلقبول و پیامدهای نقضِ قوانین تعیین کنند.
لیمبر میگوید: «تحریمها نباید باعث شگفتیِ کودکان شود.» بزرگسالان باید الگوهای مثبت رفتار برای کودکان باشند که رفتارهای خوب را ترویج میکنند و هیچ تحملپذیریای در مقابل آزار و اذیت ندارد. آنها همچنین باید مکانهایی در مدرسه که امکان وقوع قلدری در آنها زیاد است، شناسایی کنند و مرتب این مکانها را کنترل کنند.
لیمبر میگوید: «هر بزرگسالی در مدرسه باید پایهایترین اصول آموزشی در مورد قلدری را بداند – این شامل هر فردی از فروشنده در کافهتریای مدرسه، تا راننده سرویس مدرسه و نگهبان مدرسه میشود.»
در سطح کلاسی، کودکان باید خودشان جلسات بحث داشته باشند و درباره ماهیتِ قلدری و روشهایی که میتواند به دانشآموزانی که قربانی رفتار بد شدهاند، کمک کنند، گفتگو کنند.
هدف همه اینها اطمینان پیدا کردن درباره آن است که پیام ضدقلدری در فرهنگ مدرسه نهادینه میشود.
لیمبر که با اُلویوس همکار بود، این برنامه را در زمینههای متفاوت، شامل بیشاز ۲۰۰مدرسه در پنسیلوانیا آزمود و نتیجه این بود که با اجرای این برنامه طی دوسال موارد گزارششده قلدری ۲۰۰۰ مورد کمتر شد.
مهمتر از آن، دیدگاه و عقیده جمعیت مدرسه درباره قلدری تغییر کرد و آنها همدلی بیشتری با قربانی داشتند.
مطالعات نشان میدهند که حتی اجرای کارزارها و برنامههای ضدقلدری به مدت ۲هفته حاوی نتایج بسیار مثبت است.
بااینحال این برنامهها هنوز در بسیاری از کشورها غایب است.
با هم گفتگو کنید تا از هم مراقبت کنید
قلدری در مدرسه تمام نمیشود و لیمبر تأکید میکند که والدین باید گوشبهزنگ باشند تا علائم قلدری را شناسایی کنند. او میگوید: «والدین باید در صحبت کردن درباره قلدری پیشقدم باشند و نباید صبر کند تا موارد رخ دهد.»
«باید همواره از کودکان خود بپرسید که "اوضاع با دوستانت چگونه است و آیا مشکلی هست که بخواهی به من بگویی".»
او تأکید میکند که والدین باید نگرانیهای کوچک فرزندانشان را ـ حتی وقتی به نظر میرسد که خودشان میتوانند از پسِ آن بربیاینند ـ جدی بگیرند و در عینِ حال با ذهنی باز به آنها گوش بدهند.
«کامل به حرفهای آنها گوش بدهید و سعی کنید که در حینِ شنیدن آنها احساسات خودتان را تحت کنترل داشته باشید.»
مراقب نباید در مورد اینکه کودکش چطور باید با این مشکل برخورد کند پیشنهادهای عجولانه بدهد، زیرا این پیشنهادها میتوانند این احساس را در قربانی ایجاد کنند که خودش مقصر این تجربههای تلخ است.
والدین یا مراقبین کودک باید به سرعت با مدرسه تماس بگیرند و از مسئولان مدرسه بخواهند که مطمئن شوند کودکشان در مدرسه احساس امنیت میکند.
دورانِ رشد به ندرت آسان طی میشود: کودکان و نوجوانان مشغول یادگیری روشهایی برای مسیریابی در روابط اجتماعی هستند و این کار با درد و ناراحتی همراه است.
اما ما به عنوان بزرگسال، میتوانیم به کودکمان یاد بدهیم که برخی رفتارها هرگز مورد پذیرش نیستند. آنها باید بدانند هیچکس جز فردی که قلدری میکند مقصر نیست.
این درسها میتواند اثرات بسیار گستردهای بر سلامت و شادی بسیاری از نسلهای آینده داشته باشد