اشرف شوهر اول خواننده معروف را به اتاق خوابش کشاند | دلیل اولین جدایی گوگوش لو رفت
خلوت سیاه اشرف با شوهر خانم خواننده معروف در اتاق خواب
خلوت سیاه اشرف با شوهر خانم خواننده معروف در اتاق خواب
اشرف شوهر اول گوگوش را به اتاق خوابش کشاند و فردای آن روز گوگوش طلاق داده شد.حال تصور کنید این فرد در قلب خاورمیانه باشد ، منطقهای با هزاران اتفاق و ماجرا در کشوری که در این فاصله زمانی انقلاب به خود دیده است . طومار پادشاهی ۲۵۰۰ ساله در هم پیچیده و جمهوری اسلامی بر سر کار آمده است ، کسی که بالاترین سطح روابط را با دولتمردان و قدرتمندان زمانه داشته !
مصاحبه یا سناریو؟
کاملاً قابل حدس بود که وقتی فائقه آتشین می پذیرد مقابل دوربین یک خبرنگار بنشیند ، چند اتفاق خواهد افتاد .
اول آنکه او قطعاً مسیر گفتگو و سوالات را از پیش تعیین می کند ، در مورد چه چیزی حرف خواهد زد و در مورد چه چیزی نه !
دوم آنکه بسیاری چیزها را نخواهد گفت ، چرا که هنوز زنده است و می خواهد زندگی کند !
و سوم آنکه هرچه بر زبان آورد قطعاً بازتاب زیادی خواهد داشت ، چرا که در متن حوادث بسیاری بوده و ارتباطات فراوانی با آدم های مشهور داشته است . همان رازهای مگوی پشت دیوارهای بلند !
مردان و پسرانشان !
پس از مصاحبه گوگوش بسیاری از افراد نسبت به او واکنش نشان دادند و اغلب این واکنش ها منفی بود . از مسعود کیمیایی و پسرش تا محمود قربانی و پسرش و مشاهیر دیگر ، حس قاطبه مردم نیز نسبت به این به اصطلاح گفتگو خوب نبود .این حقیقت نیز غیر قابل انکار است که در میان حرف های آن دو ساعت ، مطالبی هم درست بود و افشای رازهای پنهانش ! البته درستی که کامل گفته نشد ، مثل یک جمله از وسط یک پاراگراف !
فائقه آتشین کیست ؟
در تاریخ این شش دهه از این فرد بیشترین حجم شایعات و مطالب در نشریات ایران منتشر شده است. تازه دو دهه از این شش دهه او در خاموشی بوده است ! آنهم بدون فضای مجازی !
اما هنوز هم بسیاری از اسرار زندگی این فرد راز مگوست . حرفهایی که قطعاً خود این خانم هرگز آنرا به زبان نخواهد آورددختری که از چهار سالگی با نام هنری گوگوش - اسم پسرانه - بر روی صحنه های تئاتر همراه با پدرش - صابر آتشین - هنرنمایی می کرد ، از سال ۱۳۳۹ با اکران فیلم فرشته فراری تبدیل به یک ستاره معروف شد !
خواننده ، شومن ، بازیگر و یک ستاره مد که همواره مخالفان و موافقان زیادی داشته است. البته ما قرار نیست از زاویه هنری او را نقد کنیم ، نکته اینجاست که حتی در همان سالهای قبل از انقلاب بسیاری در خفا و پیدا می گفتند که وجود حامیان قدرتمندی در دربار باعث پیشرفت برقآسای این دختر جوان شده است !
شاهزاده بدنام
این که یکی از برادران شاه - یعنی شاپور غلامرضا که شاید بدنامترین برادر محمدرضا بود - اولین مرد زندگی گوگوش بوده و به واسطه حمایتهای همو مدارج ترقی را با استفاده از رانت شاهزاده و به راحتی طی کرد ، هنوز هم شایعه ای قدرتمند است . شایعه ای که حالا با این اشاره جدید گوگوش به زندگی قبل از ازدواج اولش ، بیشتر رنگ واقعیت می گیرد ...
مصیبت محمود !
گوگوش در این مصاحبه بزرگترین اشتباه زندگی اش را ازدواج اولش معرفی کرد. هنوز هم بسیاری از تهرانی ها محمود قربانی را به یاد می آورند ؛ لات و لمپنی که برای قرار های اداری هم همراه با مشهورترین چاقوکش های تهران به این طرف و آن طرف می رفت و افتخارش این بود که به جز حرف زور چیزی نمی فهمد !
محمود قربانی این اواخر کتاب خاطراتش را نوشته و آنچنان دروغ هایی در آن گفته که حتی صدای خود نویسنده یا فرزند و دوستانش هم بلند شد !
فردی که خود را مالک کاباره میامی معرفی میکرد اما در واقع آنجا فقط یک عامل اجرایی بود . او که در آستانه نشستن پای سفره عقد با دختر یک خانواده اصیل و ثروتمند، به اعتراف خودش بجای رفتن به مراسم راهی قرار با دختر جوانی شد که اصلا او را نمی شناخت !!ازدواج با چنین فردی انصافاً بزرگترین اشتباه است اما چرا گوگوش در همان مصاحبه گفت که برای فرار از یک زندگی به این ازدواج تن داده ؟! آن زندگی چه بود ؟ چرا او می خواست در ۱۷ سالگی به صورت رسمی نام یک مرد به عنوان شوهر در شناسنامه اش باشد ؟!
قصه طلا
در دهه سی در محافل اعیان و اشراف تهران قصه دختری نقل محافل شد بنام فلور .
دختری که از زیبایی زبانزد و خیلی زود با یک تیشه در خانه اش به قتل رسید . سرایدار خانه قتل را گردن گرفت و جریان محاکمه اش با آب و تاب در نشریات منتشر شد اما همان موقع درهمان محافل بالا همه می گفتند که قتل کار برادر کوچک شاه یعنی شاپور حمیدرضا پهلوی بوده ...
چندی بعد که محمد رضا برادرش را به خاطر اقدامی مشابه از عنوان شاهزادگی و حقوق و مزایایش خلع کرد ، دیگر مشخص شد که ...
تا سیاهی در دام شاه
در قسمتی از مصاحبه گوگوش گفت که پس از انتشار کتاب خاطرات پروین غفاری به او هم پیشنهاد مشابهی شده و او نپذیرفته است . همین اشاره برای اهل فن کافی است ...
پروین غفاری که بود ؟
در خاطرات فردوست و علم مشخص میشود که محمدرضا بعد از رفتن فوزیه برای عیاشی هایش ، دوستانش را به مقابل دبیرستان ها می فرستاده و آن ها دختران مو بور و چشم روشن را به نزد پادشاه می بردند و سپس پروفسور عدل آنها را کورتاژ می کرد . یکی از این دخترها که به سرنوشت بقیه دچار شد - از رویای ملکه ایران شدن تا دست به دست شدن بین دوستان پوکر و بریج شاه - پروین غفاری بود که با هدایای گرانقیمت و خانه و اتومبیلی که دربار بخشیده بود ، زندگی تجملاتی برای خود برگزید و پس از آنکه مطمئن شد دیگر مورد توجه مقامات نیست خواست وارد سینما شود.
او سال ۱۳۴۰ با فیلم فریاد نیمه شب توسط استودیو میثاقیه وارد سینما شد و از جمله مشهورترین فیلم هایش موطلایی شهر ماست ؛ لقب خودش در دو دهه قبل !
غفاری بعد انقلاب کتاب زندگی اش را نوشت ، با عنوان تا سیاهی در دام شاه ...
طلاق به کمک اشرف !
آنقدر در مورد جدایی گوگوش از محمود قربانی نوشته شده که خیلی ها فکر میکنند هیچ نکته ای از این ماجرا ناگفته باقی نمانده ! اختلافات گوگوش و محمود قربانی به گوش همه ایرانیها رسیده بود و هر دو قبول داشتند که به یک اندازه مقصر هستند. محمود زنباره و قمار باز بود و برای بدهی هایش از گوگوش چک شخصی می گرفت و بعد اگر کسی پولش را می خواست ، بلوا راه می انداخت که مانع پیشرفت یک ستاره جهانی می شوند !
گوگوش هم به گفته محمود از پوران مواد می گرفت و هر شب در دربار بود ، گاه تا مدت ها رنگ خانه را نمی دید ...
اما همین زوج وقتی قرار بود از هم جدا شوند پای اشرف پهلوی به میان آمد ! محمود مدعی است که ساواک او را گرفته و بعد از دو هفته زندان انفرادی به زور او را برده تا پای برگه طلاق را امضا کند . خودش هم اعتراف می کند که پس از امضاء به اتاق خواب خواهر دوقلوی شاه رفته و دستخوش گرفته !
گوگوش هم می گوید آنقدر نزد دوستان با نفوذش گریه و درددل کرده که دل آنها برایش سوخته ! حالا چطور این دوستان دلسوز بعداً مانع ازدواج او با خواننده مشهور و طلاقش از بهروز وثوقی شده اند ، بماند !!!
ستاره جهانی
محمود مدعی است که تمام کارهایش در راستای ساختن یک ستاره جهانی از گوگوش بوده است. مقامات حاکمیت پهلوی هم می خواستند در میان سلبریتی های مشهور جهان نماینده داشته باشند اما چرا گوگوش برای این ماموریت انتخاب می شود ؟
اگر قرار باشد شایعات منتشره در مطبوعات دهه پنجاه را باور کنیم یک معامله در پشت پرده اتفاق افتاده و در دوران پهلوی همیشه این پشت پرده ها ردپایی به دربار نیز پیدا میکرد !
کولی مواد فروش
گوگوش در پاسخ به این سوال که چرا سال ۵۸ با وجود آن همه هشدار هایی که به او می دادند ، به ایران برگشته ؟ گفت : من آنجا در حال مرگ تدریجی بودم و اعتیادم به کوکائین روز به روز بیشتر می شد. ترجیح دادم بین مرگ تدریجی و مرگ ناگهانی دومی را انتخاب کنم. با خودم میگفتم نهایتش این است که در فرودگاه مرا می کشند اما یکباره می میرم و تمام می شود !
او در مورد همسر این سال هایش - یعنی از ۵۶ تا ۵۸ که بعد جدایی از بهروز به آمریکا کوچ کرد - نیز گفت: همایون مصداقی یک دوست خوب بود و یک شوهر بد !
همایون مصداقی کیست ؟ چرا همه اطرافیانش آلوده به مواد مخدر بودند ؟ گوگوش چطور با او در آمریکا آشنا شد و چرا و چگونه همه چیز زندگی اش را در اختیار یک فروشنده مواد مخدر گذاشت ؟
زندگی ناگفته
در این مصاحبه ازچهار ازدواج رسمی گوگوش صحبت شد اما خانم آتشین نگفت که او به صورت رسمی و در واقع شش بار ازدواج کرده !
چرا آن دو ازدواجش را پنهان می کند ؟
ازدواج چهارم او در حد فاصل سالهای ۵۹ تا میانه دهه ۶۰ با چه کسی بود ؟ چرا ازدواج کرد و چرا آن زندگی به جدایی انجامید ؟
و ازدواج پنجمش در سال ۶۹ که فیلم آن عروسی نیز در روزهای قاچاق ویدیو در بین جوانان دست به دست می شد ! آن همسرش کجا رفت ؟
داستان کیمیایی
هرآنچه گوگوش در مورد مشهورترین همسرش یعنی مسعود کیمیایی بر زبان آورد را همه شنیدهایم . خود کیمیایی اعلام کرده که تمایلی به پاسخ دادن ندارد و پسرش پولاد نیز یک ماه فرصت داده تا آن شبکه و آن خبرنگار به او حق دفاع بدهند و گرنه خود صحبت خواهد کرد .درست به همین دلیل و این که صاحبان حق زنده و در قید حیات هستند ، ما از این بخش پر حرف و حدیث زندگی گوگوش میگذریم اما مسلماً این ابهامات باید پاسخ داده شود ، همانطور که خود پولاد کیمیایی نیز بر آن تاکید کرد ...
شایعه یا خبر بزرگ ؟
تا به حال به این نکته فکر کرده اید که چرا گوگوش باید در این سن و این شرایط چنین ریسکی بکند ؟اصلا چرا این حرفها را زد ؟ چرا قبلا نزده بود ؟ چرا این زمان را انتخاب کرد ؟
آنها که اهل دقت و ریزبینی هستند حتماً متوجه این اشاره گوگوش در دل همین مصاحبه شده اند که او گفت خبری بزرگ در راه است و تصمیمی را اعلام خواهد کرد .
آن تصمیم چیست و آن خبر بزرگ کدام است ؟
برخی شایعات این روزها از بیماری صعبالعلاج گوگوش می گویند و اینکه او دچار نوعی از بیماری شده که دیگر نمی تواند بخواند و روی سن برود .
عده ای نیز می گویند که پای بیماری در کار نیست و گوگوش با دیدن سرنوشت همکار قدیمی اش - ابراهیم حامدی - تصمیم گرفته قبل از رسیدن به آن شرایط خود را بازنشسته کند !
در هر دو صورت اگر او دیگر روی صحنه نرفت آن وقت این گفتگو توجیه پیدا خواهد کرد !
مرگ هنری
کم نیستند کسانی که در این دوره و با افول گوگوش او را در آستانه پایان زندگی هنری اش می دیدند. خود گوگوش گناه این افول را به گردن مهرداد آسمانی انداخت اما با ندا کرمانی هم او نتوانست به اوج برگردد. اکنون زوج بابک سعیدی و رها اعتمادی - که از انگلستان به لس آنجلس کوچ و همه کارهای تجاری و هنری گوگوش را مدیریت میکنند - هم نتوانستند این ستاره افول کرده را به آنچه خودش میخواهد برگردانند .
در این صورت شاید همان خداحافظی بهترین پایان برای کار باشد اما کیست که نداند مشاهیر دوبار می میرند ؟
بار اول وقتی که از صحنه و مقابل چشم ها می روند و فراموش می شوند و بار دوم که همان مرگ فیزیکی است که همه انسان ها به نقطه می رسند .
البته برای گوگوش مرگ اول تلخ تر و سخت تر است، همانطور که خودش در این مصاحبه و در تمام عمرش گفته اما مرگ دوم چندان سخت نیست !
کما اینکه قبلاً و در آن دوران خانه نشینی دهه ۶۰ و ۷۰ حداقل ۲ بار - به صورت اثبات شده - شانس خود را برای پایان زندگی امتحان کرد که البته ناموفق ماند. درست مثل تلاش های این دو دهه برای بازگشت به آن شکوه گذشته که با این همه معما دیگر آرزویی محال است....
شوهر اول گوگوش گفت:اشرف پهلوی من را به قصر صدا زد و من را داخل اتاق خوابش برد بعد از معاشقه و خلوتی ما او خواست گوگوش را طلاق بدهم و من طلاقش دادم.