نسل جدید کودکان کار | خشمگین تر و طلبکار تر !
نسل جدیدی از کودکان کار در حال بروز هستند؛ خشمگینتر و طلبکارتر!
نسل جدیدی از کودکان کار در حال بروز هستند؛ خشمگینتر و طلبکارتر!
کودک کار؛ این واژهای است که به آنها چسبیده و همین عنوان کودک کار، مسیر رسیدگی به مشکلاتشان را سختتر کرده است. تعریف و تفسیرهای متعددی درباره واژه کودک کار وجود دارد و وضعیت آنها بعد از گذشت 103سال از زمان تصویب نخستین قانون جهانی کار درباره کودکان بدتر شده و هنوز راهکار روشنی برای آنها وجود ندارد. اینطور بهنظر میرسد که با توجه به مشکلات اقتصادی فراوانی که وجود دارد کودکانی که برای کار در خیابانها رها میشوند، تعدادشان رو به افزایش است.
روزنامه همشهری نوشت: پس از گذشت ۲۰سال از پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق کودک، نسل جدیدی از کودکان کار در حال بروز هستند؛ کودکانی که خشمگینتر و طلبکارتر شدهاند و این شروع همان راهی است که به سمت خشونت، بزهکاری و گنگهای خلافکاری و... میانجامد که اگر راهکاری بلندمدت با بسترسازی مناسب پیش گرفته نشود، باید شاهد افزایش روزافزون همین خشونتها و دزدیهایی باشیم که تصاویرشان اخیرا در شبکههای اجتماعی غوغا کرده است.
همان بچهای که امروز التماس میکند کفش من و شما را واکس بزند، التماس میکند به شما فال بفروشد، التماس میکند شیشه خودروی شما را تمیز کند و ما با بیتوجهی از کنارش رد میشویم، ممکن است فردا در خم کوچه با تیزی مقابل بچهمان ظاهر شود و تمام دارایییمان را از ما بگیرد. این را قاسم حسنی، مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان کار میگوید و معتقد است: «قوانین بسیاری در سازمان جهانی کار، سازمان بهداشت جهانی و در عرصه داخلی کشورها تصویب شده، اما این پدیده هنوز مهار نشده و همچنان قربانی میگیرد؛ چراکه ما هرگز بررسی نکردیم که چه سهمی از کسانی که با جرم، بزه و خشونت در زندانها بهسرمیبرند، ریشه جرم، بزه و خشونتشان در دوران کودکی و در کار دوران کودکی است. مگر میشود ما بچهای را از دامان پرمهر مادر و از امنیت خانواده دور و وارد بازار وحشی و خشن کار کنیم و انتظار داشته باشیم که آسیب نبینند؟ این غیرممکن است.»
کودکان کار
او همچنین به نبود تناسب واژه کودک کار و ممنوعیت کار کودک اشاره میکند و میگوید: «پشت واژه کودک کار یک اعتراض نهفته است. کودک بد سرپرست تعریف دیگری دارد. یک کودک ممکن است اتفاقا در اقشار مرفه جامعه باشد، اما سرپرست مناسب نداشته باشد. این کودک نیازی بهکار ندارد، پس واژه کودک بدسرپرست گویای این مفهوم نیست؛ ضمن اینکه همین درواقع تعارض و تناقضی که بین واژه کودک و واژه کار هست، مورد توجه بوده که هم کار و هم کودک هر دو واژهای ارزشمند هستند و وقتی کنار هم قرار میگیرند، درواقع تداعیگر رنج، بیتوجهی، فقر و نابرابریاند.» او درباره علت اصلی موفق نبودن طرحهای مختلف جمعآوری کودکان از خیابانها هم توضیح میدهد: «قوانین بهخودی خود هیچچیز را عوض نمیکنند، یک قانون خوب باید پیشنیازها و بستر اجرا را ببیند و جامع و غیرقابل تفاسیر متعدد باشد و از همه مهمتر نظارت بر حسن اجرای قانون باید وجود داشته باشد که در ایران متأسفانه برای این قوانین زیرساختهای لازم پیشبینی نشده و حتی خود قانون عامل استثمار مضاعف بچهها هم شده است. بهطور مثال فرض کنیم که اگر قانون ممنوعیت کار کودکان زیر 15سال نبود، کودک میتوانست به جای خیابان در کتابفروشی، داروخانه و جلوی چشم در یک محیط خوب کار کند و حرفهای هم یاد بگیرد، اما وقتی این قوانین هست این کودک از آن فرصتهای شغلی محروم میشود و ناچار است در کارگاههای زیرزمینی و شبانه کار کند و مورد استثمار، ستم و آسیب مضاعف قرار بگیرد.»