ماجرای قتل رییس اسبق پزشکی قانونی | شاهدان جنایت قتل رییس اسبق پزشکی قانونی چه گفتند؟
صدای شلیک دو تیر به گوشم رسید. به سرعت خودم را به داخل خیابان رساندم و دیدم آقای دکتر خونین روی زمین افتاده است و مرد کلاه به سر به سرعت به داخل خیابان فرار کرد.
جزییات تازه از قتل رییس اسبق پزشکی قانونی را می خوانید.
صدای شلیک دو تیر به گوشم رسید. به سرعت خودم را به داخل خیابان رساندم و دیدم آقای دکتر خونین روی زمین معاون اسبق وزیر علوم مقابل خانه ویلاییاش در سعادتآباد تهران با شلیک دو گلوله به قتل رسید. تحقیقات برای شناسایی و دستگیری قاتل از سوی تیم جنایی ادامه دارد.
بررسیها از قتل رییس اسبق پزشکی قانونی حکایت از آن داشت مقتول جلوی خانهاش، منتظر رانندهاش بود تا به محل کارش برود که مرد ناشناس نقابداری به وی نزدیک میشود و از پشت و فاصله حدود پنج، شش متری دو تیر به سویش شلیک میکند که یکی از تیرها از کمر وی عبور میکند و از شکمش بیرون میآید و تیر دیگر پس از عبور از پشتش به قلبش میرسد.
قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی
تحقیقات نشان داد علی محفوظی، پزشک متخصص بیهوشی و رئیس اسبق سازمان پزشکی قانونی کشور بود که در سال ۷۹ ریاست سازمان پزشکی قانونی را به عهده داشته و پس از بازنشستگی با تأسیس شرکتی در کار ساخت و ساز فعالیت میکرده است.
مأموران پلیس در بررسیهای تخصصی دریافتند مقتول، معاون وزیر علوم و امور رفاهی دانشگاه تهران هم بوده و پروژهای ساختمانی متعلق به دانشگاه تهران زیر نظر وی در حال ساخت است.
قاتل با کلاه
بررسیهای دوربینهای مداربسته از قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی نشان داد قاتل که کلاه ورزشی و ماسک به صورت داشته از ساعتی قبل در محل منتظر علی محفوظی بوده و زمانی که او از خانهاش خارج میشود و به داخل پیادهرو میآید، کلت کمریاش را از داخل کیفی که به دوشش آویزان بوده بیرون میآورد و به سوی او شلیک میکند. مقتول وقتی خونین نقش بر زمین میشود، قاتل به سرعت در امتداد خیابان به سوی شرق فرار میکند و به داخل کوچهای میرود و ناپدید میشود. مأموران در بررسی محل حادثه، پوکه دو گلوله شلیک شده را کشف کردند و برای بررسی تحویل کارشناسان سلاح و کارآگاهان تشخیص هویت پلیس آگاهی دادند.
در حالی که به گفته خانواده و بستگان، مقتول با هیچ فردی دشمنی و درگیری نداشته مأموران پلیس دریافتند وی از مدتی قبل با مدیر یکی از پروژههای ساختمانی که در آنجا فعالیت داشته، اختلاف مالی داشته است.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات گستردهای را برای شناسایی عامل یا عاملان قتل آغاز کردند.
ساعتی بعد از قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی
پس از اعلام خبر قتل پزشک سالخورده برای تهیه گزارش میدانی به سرعت به محل حادثه رفتم. از فاصله چندصد متری شلوغی و ازدحام جمعیت کنار خیابان در نزدیکی کوچه اول خیابان ایرانزمین نظر هر رهگذری را به خود جلب میکرد. خودروهای کلانتری شهرک قدس، خودروهای پلیس آگاهی، خودروی ویژه دادسرای جنایی و آمبولانس که کنار خیابان پارک بودند همه حکایت از آن داشت حادثهای مرگبار رخ داده است. به صحنه قتل نزدیک شدم، نوار زردرنگ هشدار پلیس آگاهی مثل تمامی صحنهها در چند متری محل حادثه کشیده شده بود. از میان انبوه تماشاگران و مأموران پلیس که مانع نزدیک شدن مردم به صحنه قتل بودند، چشمم به جسد مقتول که زیر یک درختچه با گلهای شیپوری قرمزرنگی که شاخههایش از حیاط خانه ویلایی به داخل پیادهرو آویزان شده بود، افتاد که با پارچه سفید گل قرمزی پوشانده شده بود.
صدای ضجه و گریههای بستگان مقتول که در محل حضور داشتند به گوش میرسید و همزمان تعدادی از مأموران نظم آنجا را به عهده داشتند و تعداد دیگری هم مشغول تحقیق بودند.
اظهارات شاهد عینی قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی
پس از انجام مراحل قانونی و انتقال جسد به پزشکی قانونی، رهگذران و تماشاگران هم یکییکی از محل رفتند، اما بستگان و نزدیکان مقتول همچنان جلوی در خانهاش حضور داشتند و با هم صحبت میکردند. رهگذران و تماشاگران هر کدام از ظن خود درباره حادثه اظهارنظر میکردند، اما طبق گفته مأموران پلیس اولین فردی که با جسد روبهرو میشود و موضوع را به پلیس و خانواده مقتول خبر میدهد نگهبان کوچه است. به سراغ مرد میانسال رفتم و از او خواستم درباره حادثه توضیح بدهد. نگهبان محله ابتدا تمایلی به صحبت نداشت و میگفت مأموران پلیس به او دستور دادهاند با کسی درباره حادثه حرفی نزند و میترسید که جانش به خطر بیفتد، اما وقتی اصرار کردم با اکراه لحظاتی از حادثه را شرح داد.
وی گفت: «مقتول انسان خوبی بود و در این مدتی که میشناختمش رفتارش با من خیلی خوب بود و همه از او راضی بودند. معمولاً هرازگاهی باغچه خانهاش را آبیاری میکردم. دقایقی بعد از ساعت هفت صبح وارد خانهاش شدم تا گلهای باغچه را آب بدهم. قبل از ورودم به داخل خیابان متوجه مردی هیکلی شدم که ماسک به صورت و کلاه ورزشی هم به سر داشت و داخل خیابان پرسه میزد. چهرهاش مشخص نبود و من به او توجهی نکردم تا اینکه وارد خانه مقتول شدم. همان لحظه آقای دکتر از خانهاش بیرون آمد و بعد از سلام و علیک در را باز کرد و به داخل خیابان رفت. شاید ثانیههایی نگذشته بود که صدای شلیک دو تیر به گوشم رسید. به سرعت خودم را به داخل خیابان رساندم و دیدم آقای دکتر خونین روی زمین افتاده است و همان مرد کلاه به سر به سرعت به داخل خیابان فرار کرد. با دادوفریاد درخواست کمک کردم و به سرعت زنگ خانه دکتر را زدم و بعد هم به پلیس و اورژانس خبر دادم، اما وقتی اورژانس رسید او فوت کرده بود.»
مقتول با کسی دشمنی نداشت
یکی از بستگان نزدیک مقتول هم گفت: «دکتر انسان خیر و خوبی بود و به همه کمک میکرد. او چند سالی ریاست سازمان پزشکی قانونی را به عهده داشت و در این مدت به افراد زیادی هم کمک کرد. پس از اینکه بازنشسته شد در کارهای عمرانی و ساختمانی فعالیت میکرد و این اواخر هم پروژه ساختمانی از دانشگاه تهران را در دست داشت و معمولاً هر روز صبح به دفتر کارش میرفت. دقایقی بعد از حادثه رانندهاش با من تماس گرفت و گفت دکتر را کشتند و بدبخت شدیم. او گفت دکتر را با تیر جلوی خانهاش زدند که به سرعت خودم را به محل حادثه رساندم و با جسد بیجان و خونین دکتر روبهرو شدم. او دو فرزند دختر و پسر دارد که دخترش در ایران است، اما پسرش ساکن امریکاست و الان به او خبر دادیم که به ایران برگردد. وی فردی سالم و سرحال بود و همیشه ورزش میکرد. در این مدت که پیش او کار میکردم با کسی مشکل یا دشمنی نداشت و الان نمیدانم به چه گناهی کشته شده است.»